باز هم نیکلاس, باز هم اسپرز!

دو تصویر کاملا" متفاوت از زندگی نیکلاس بنتنر.شماره ی 1:
دسامبر 2007 آرسنال در حال بازی با تاتنهام است و در دقیقه ی 74 بازی 1-1 مساوی است. بعد از مهار یک پنالتی توسط آلمونیا تعویضی جوان ونگر آماده است تا در فرصتی که از بیرون رفتن توپ به کرنر ایجاد شده به زمین برود. تغییر انجام می شود و کرنر فابرگاس روی دروازه فرستاده می شود و بنتنر مصمم است تا تاثیرش را روی بازی بگذارد و آن تاثیر ضربه ی سری است که می زند و توپ گل می شود.این سریع ترین گل تاریخ لیگ برتر توسط یک تعویضی است که 1.8 ثانیه پس از ورود به زمین به تور دروازه حریف بوسه می زند.
"گل پیروزی بود.اولین گل من در لیگ برتر.همیشه یک چیز بزرگ برای من خواهد بود, گل اول من و پیروزی مقابل تاتنهام آن هم با تمام رقابت ها بین دو باشگاه. به عنوان یک فوتبالیست تجربه ی زیادی کسب کرده ام و این یکی از خارق العاده ترین ها بوده است.یکی از نقاط برجسته در دوران ورزشی من."
و شماره ی 2:
ژانویه ی 2008 و یک بار دیگر تاتنهام در رو به رو است این بار در نیمه نهایی جام اتحادیه ولی این بار یک شب وحشتناک برای آرسنال! شکست 1-5 برای توپچی ها تا سنگین ترین شکست در 25 سال گذشته را برابر رقیب دیرینه شان بچشند. و این بار نقش جدید نیکلاس به عنوان یک قربانی با بینی خونی روی نیمکت, دست پخت هم بازی توگویی!
"اگر حرف مثبتی درباره ی کسی برای گفتن نداشته باشید, شاید بهتر است چیزی نگویید!" و این تمام حرف بنتنر درباره ی آده است.
دو بازی متفاوت در دو دربی و دو خروجی متفاوت, به دنیای پر هرج و مرج حقیقی خوش آمدید!
 و حالا بنتنر در آستانه ی سومین تقابل شاید به یاد ماندنی از آرزوهایش می گوید:"می خواهم در عرض 5 سال بهترین گل زن لیگ برتر شوم و می خواهم به عنوان یک مهاجم با کلاس جهانی شناخته شوم.واین اتفاق خواهد افتاد. به من اطمینان کنید, این اتفاق رخ خواهد داد.
من به بازیکنان اطراف خودم نگاه می کنم و توانایی های خودم را هم می بینم و هیچ حسی در وجودم نمی گوید که نمی توانم. البته می دانم که مردم با خودشان فکر می کنند"او درباره ی چی صحبت می کند؟!" ولی همان طور که قبلا" توانسته ام بازهم خواهم توانست به خواسته ام برسم و آن وقت خواهم نشست و به مردمی که این گونه فکر می کنند می خندم."
"شما نیاز به اعتماد به نفس دارید و من همیشه این را داشته ام.این فصل را بهتر از همه ی فصل های دیگر شروع کرده ام و اگرچه می دانم چیزهای زیادی در پیش خواهد بود ولی آماده ی آن ها و آسوده ام.
مردم همیشه فکر می کنند حق با آن هاست حتی وقتی اشتباه می کنند, این طور نیستند؟ آن ها عاشق این هستند که وقتی می گویم می خواهم به کجا برسم بگویند, نه نه نه! وقتی این اتفاق افتاد آن ها تغییر می کنند و می گویند, اوه, من همیشه گفته بودم که این اتفاق می افتد!! باشه پس صبر کنید و ببینید و کسانی هم که شک دارند می توانند هر چه دوست دارند بگویند! "
و حالا هم چند کلمه درباره ی افکار عجیب پسر دانمارکی و رنگ دلخواهش!!:"مردم برای آن سر و صدای زیادی به وجود می آورند و آن را یک رنگ دخترانه می دانند.آن ها خیلی واکنش های تندی هم به این موضوع نشان می دهند و می گویند این نباید در ورزش ظهور پیدا کند. باشه, همه ی ما متفاوتیم و من تعریف خودم را از اینکه چه چیزی مرد است و چه چیزی مرد نیست دارم. بله همه ی دخترهای جوان لباس های صورتی را دوست دارند ولی گاهی هم شما باید چیز متفاوتی روی میز بگذارید!"