loading
در حال بررسی درخواست شما
داستان هایی از شکست ناپذیران - جرمی آلیادایر
داستان هایی از شکست ناپذیران - جرمی آلیادایر

داستان هایی از شکست ناپذیران - جرمی آلیادایر

رقابت برای کسب جایگاه در خط حمله در کنار مهاجمان افسانه‌ای تیری آنری، دنیس برکمپ، کانو و سیلوین ویلتورد برای بسیاری از مهاجمان آینده‌دار ترسناک به نظر می‌رسید، اما جرمی آلیادیر این چالش را با آغوش باز پذیرفت.

هم‌تیمی‌هایش به او لقب «جوان» داده بودند. جرمی که چند هفته پیش از قهرمانی به یاد ماندنی ما در وایت هارت لین، ۲۱ ساله شد، پس از درخشش در تیم‌های جوانان و ذخیره‌های ما، جای خود را در تیم اصلی به دست آورد.

او در طول فصل ۲۰۰۳/۰۴ در جام اتحادیه عالی عمل کرد و چهار گل به ثمر رساند. همچنین در ۱۰ بازی لیگ به میدان رفت که شامل یک شروع غیرمنتظره در پیروزی ۲-۱ مقابل لیورپول در آنفیلد می‌شد که با رسیدن به تعداد بازی لازم، مدال قهرمانی را دریافت کرد.

جرمی که پسرش اکنون در تیم زیر ۱۲ ساله‌های ما بازی می‌کند، هشت سال را با ما گذراند، در ۵۱ بازی به میدان رفت و ۹ گل به ثمر رساند. او همچنین برای سلتیک، وستهام، ولورهمپتون، میدلزبرو، لوریان، ام صلال و معیثر بازی کرد.

جرمی که اکنون در حال تکمیل مدارک مربیگری خود است، به طور مرتب در ورزشگاه امارات حضور پیدا می‌کند و اغلب به عنوان گزارشگر همکار در برنامه زنده بازی‌های ما فعالیت می‌کند.

آیا آرسن ونگر قبل از شروع فصل ۲۰۰۳/۰۴ صحبتی در مورد نقشت در تیم برایت کرد؟ انتظار چه مقدار بازی داشتید؟

راستش را بخواهید، من به ندرت با آرسن به صورت تک نفره صحبت می‌کردم. او همیشه مرا تشویق می‌کرد و به من می‌گفت که وقتی فرصتی به دست می‌آورم، باید از آن استفاده کنم. در ذهن خودم می‌دانستم که برای مسابقات جام حذفی به من نیاز دارند و همیشه وارد آن بازی‌ها می‌شدم با این ذهنیت که باید از هر فرصتی که به دست می‌آورم نهایت استفاده را ببرم.

عملکرد فوق العاده‌ای به خصوص در جام اتحادیه داشتی و چهار گل به ثمر رساندی.

بله، چند گل زدم -  هنوز هم جامی در خانه دارم که به عنوان استعداد برتر جام اتحادیه در آن فصل انتخاب شدم. بازی مقابل ولورهمپتون در هایبری را به یاد می‌آورم - در آن بازی دو گل زدم و شب خیلی خوبی را گذراندم.

اولین حضور شما در آن فصل، در ترکیب اصلی مقابل لیورپول در لیگ برتر در ماه اکتبر بود. خاطراتتان از آن بازی چیست؟

به طور معمول، آرسن یک روز قبل از بازی، شکل و فرم تیم را مرور می‌کرد. او یازده بازیکن را صدا می‌زد تا با او همراه شوند و در مورد تاکتیک‌های بازی بعدی صحبت کنند. به دلایلی، او قبل از آن بازی این کار را نکرد. او همه چیز را تا حد زیادی باز گذاشت، بنابراین همه ما حدس می‌زدیم چه کسی بازی را شروع می‌کند. صبح از خواب بیدار شدم، صبحانه خوردم و سپس وارد جلسه تیم شدم.

هنوز به یاد دارم که وقتی او تیم را اعلام کرد و اسمم را دیدم، چه حسی داشتم. راستش را بخواهید، خوب شد که شب قبل نمی‌دانستم، چون در غیر این صورت خیلی استرس می‌گرفتم. برای همه یک سورپرایز بزرگ بود.

آن زمان، ما عادت داشتیم با ینس (لمن) تمرینات تمام‌کنندگی زیادی در انتهای هر جلسه داشته باشیم. توپی را بیرون از محوطه جریمه می‌گذاشتیم و سعی می‌کردیم آن را به سمت دروازه شوت کنیم. من در فرم خیلی خوبی بودم - توپ‌ها را پشت سر هم به گوشه دروازه می‌فرستادم. ینس پیش من آمد و به من گفت که باید ضربات آزاد را من بزنم. روز بعد، لیست تیم اعلام شد و وقتی ینس اسم مرا دید، به من گفت که می‌خواهد به تیری بگوید که من باید ضربات آزاد را بزنم. گفتم: ''خودت بهش بگو، چون من که نمی‌گویم!''

وقتی فهمیدی که در ترکیب هستی چه احساسی داشتی؟

بلافاصله عصبی شدم. اصلاً انتظارش را نداشتم چون تقریباً همیشه در نوک خط حمله، تیری و دنیس بازی می‌کردند. اگر دنیس نبود، سیلوین یا کانو بازی می‌کردند. می‌دانستم به ندرت فیکس بازی می‌کنم، به همین دلیل خیلی تعجب کردم - به خصوص اینکه بازی مقابل لیورپول بود.

فکر می‌کردم شاید در یک بازی خانگی مقابل تیمی که برای ماندن در لیگ می‌جنگد، فیکس شوم. اما بازی در آنفیلد در آن زمان، همانطور که الان هم هست، یک بازی فوق‌العاده بزرگ بود. شاید به همین دلیل بود که آرسن نمی‌خواست شب قبل به من بگوید. او شخصیت من را می‌شناخت و می‌دانست که احتمالاً تمام شب به آن فکر می‌کردم. وقتی فهمیدم، فقط روی سخت کوشیدن و گل زدن در صورت به دست آوردن فرصت، تمرکز کردم.

بعد از بازی چه احساسی داشتی؟

تجربه فوق العاده‌ای بود، نتیجه بازی هم همینطور - برد ۲-۱ در آنجا خیلی باارزش بود. اما من همیشه با خودم در مورد گل نزدن یا خلق نکردن موقعیت خیلی سخت‌گیر بودم. هیچ وقت از خودم کاملاً راضی نبودم، بنابراین از آن بازی هم خیلی ذوق‌زده نشدم.

اما این اولین فیکس شدن من در لیگ برتر بود و ما بازی را بردیم. بعد از بازی، پدر و مادرم به من زنگ زدند - آن ها واقعاً خیلی خوشحال بودند. بنابراین نمی‌توانستم خیلی ناراحت باشم و بگویم: "آه، من گل نزدم." این یک خاطره خوب برای مرور کردن است.

آیا این خود انتقادی به این دلیل بود که برای یک پست با بازیکنانی مثل آنری، برکمپ، کانو و ویلتورد رقابت می‌کردی؟

بله، چون می‌دانستید که اگر بهترین نباشید، بازی نخواهید کرد. و حتی اگر در بهترین حالت خودتان بودید، همیشه ۱۰۰ درصد تلاش می‌کردید، گل می‌زدید، می‌دانستید باز هم احتمال زیادی وجود دارد که به جای تیری و دنیس فیکس بازی نکنید.

هر بار که در زمین بودم، فقط می‌خواستم با تمام وجود به آرسن نشان دهم که به اندازه کافی خوب هستم تا بازی کنم - و اگر نه به عنوان بازیکن فیکس، حداقل به عنوان بازیکن تعویضی. من واقعاً تک بعدی بودم - فقط روی این تمرکز می‌کردم که خودم را تا جایی که می‌توانم به جلو هل بدهم. البته در بعضی مواقع سخت بود، اما در چنین شرایطی فقط باید به کارتان ادامه دهید.

آیا این مورد برای بازیکنان جوان تیم به طور کلی صدق می‌کرد؟

بله، همینطور بود. من در آن زمان «جوان» بودم - رابرت پیرس حتی تا به امروز مرا با همین لقب صدا می‌کند! گائل کلیشی و من در حال پیشرفت بودیم و فقط این ذهنیت را داشتیم که تا جایی که می‌توانیم تلاش کنیم. ما می‌دانستیم که بخشی از یک تیم حرفه‌ای و فوق‌العاده هستیم.

عضو بودن در آن تیم به خودی خود یک موفقیت بود، اما برای ما کافی نبود. ما می‌خواستیم نقش خود را ایفا کنیم. هر روز فقط تا جایی که می‌توانستیم تلاش می‌کردیم. و بعد، وقتی فرصتمان می‌رسید، می‌خواستم هواداران متوجه حضور من شوند و هیجان‌زده شوند. این طرز فکر من بود.

آیا این که گائل در موقعیتی مشابه تو بود، به تو کمک کرد؟ او یک بازیکن جوان بااستعداد بود که سعی داشت به یک تیم حرفه‌ای و فوق‌العاده راه پیدا کند؟

ما به هم کمک می‌کردیم - من در سال ۱۹۹۹ به آرسنال آمدم، بنابراین تا زمانی که فصل شکست ناپذیران رسید، چهار سال بود که در آنجا بودم. من انگلیسی صحبت می‌کردم و باشگاه را می‌شناختم. من و گائل از نظر سنی به هم نزدیک بودیم و علایق مشابهی خارج از فوتبال داشتیم. سعی کردم هر طور که می‌توانستم به او کمک کنم.

با سیلوین ویلتورد هم خیلی خوب کنار آمدم. ما دوستی خوبی داشتیم اما از نظر سنی خیلی با هم صمیمی نبودیم. من و گائل در دوران حضورم در آرسنال بهترین دوستان شدیم - و هنوز هم به طور مرتب با هم صحبت می‌کنیم.

آیا هنوز با بسیاری از اعضای دیگر تیم در ارتباط هستید؟

ما در واقع دو گروه چت داریم. یکی با تعداد زیادی از بازیکنان سابق آرسنال و دیگری فقط با اعضای فصل شکست ناپذیران. همه ما هنوز در ارتباط هستیم و به طور مرتب با هم صحبت می‌کنیم – معمولاً برای تبریک تولد یا آرزوی موفقیت برای همدیگر، زمانی که افراد شغل مربیگری را برعهده می‌گیرند.

به این شکل خوب است که در ارتباط ماند. دیدار حضوری سخت است، چون همه کارهای مختلفی انجام می‌دهند و برخی از اعضای تیم در خارج از کشور زندگی می‌کنند. مدتی پیش موفق شدیم یک شام ​​در مرکز لندن داشته باشیم، که واقعاً خوب بود.

‍وقتی از نظر فردی به فصل نگاه می‌کنی، آیا بازی مقابل لیورپول بهترین خاطره تو بود؟

احتمالا بله، چون اولین فیکس شدن من بود. بازی مقابل لیورپول در آنفیلد بسیار با اهمیت بود. اما بازی‌های خاصی هم در لیگ قهرمانان وجود داشت - به خصوص برد ۵-۱ مقابل اینتر در سن سیرو. آن بازی واقعاً دیوانه‌وار بود.

در لیگ برتر خیلی خوب عمل کرده بودیم، اما در اروپا با مشکل مواجه شدیم. ما در آن بازی کاملاً به نتیجه نیاز داشتیم تا از گروه صعود کنیم. زدن پنج گل در آنجا باورنکردنی بود.

چند خاطره‌ی دیگر هم به ذهنم می‌رسد، اما صادقانه بگویم، یکی از مهم‌ترین خاطرات من، فقط زحمتی بود که هفته به هفته می‌کشیدیم. حتی زمانی که عملکرد خیلی خوبی نداشتیم، باز هم راهی برای کسب نتایج پیدا می‌کردیم، چه یک برد ۱-۰ تنگاتنگ باشد، یا اینکه ۱-۱ مساوی کنیم. ما فقط باور داشتیم که شکست نمی‌خوریم.

یکی از خاطرات اصلی آن فصل، سختی همه افراد درگیر بود، اینکه حتی زمانی که فوتبال ما در بهترین حالت خود نبود، به تلاش و کسب نتایج ادامه دهیم.

در طول فصل ۱۰ بازی در لیگ انجام دادی. برایت چه معنایی دارد که به اندازه کافی بازی کرده‌ای تا مدال دریافت کنی؟

حالا که به آن فکر می‌کنم، این یکی از افتخارآمیزترین لحظات زندگی من است. عضوی از آن گروه بودن، در کنار آن اسامی بزرگ قرار گرفتن، فوق العاده است. اما می‌دانی، در آن زمان، واقعاً آن را درک نکردم. راستش را بخواهید، از انجام ۱۰ بازی راضی نبودم - می‌خواستم بیشتر بازی کنم. می‌خواستم گل‌های بیشتری بزنم.

می‌خواستم بیشتر درگیر باشم. فقط از مدال راضی نبودم. به محض اینکه فصل به پایان رسید، ذهنیتم به تلاش برای بازگشت در سال بعد و انجام بازی‌های بیشتر تغییر کرد. هرگز از چیزی که به دست آورده بودم راضی نبودم - همیشه به دنبال چیزهای بیشتری بودم. اما حالا، با کمی فاصله به آن نگاه می‌کنم و این واقعاً ذهنم را به اهمیت کاری که انجام دادیم باز کرده است. این باعث شد متوجه شوم که بخشی از تیمی بودم که به چیزی دست یافتیم که احتمالاً دیگر تکرار نخواهد شد.

به تمام تیم‌های بزرگی که در دو دهه گذشته در لیگ برتر دیده‌ایم نگاه می‌کنم، اما هیچ کس دیگری در یک فصل کامل بدون شکست نبوده است. منظورم اینه، الان به جدول نگاه کن - تیم‌های خیلی خوبی وجود دارند اما همه حداقل یک بار باخته‌اند. حالا متوجه می‌شوم که این دستاورد چقدر شگفت‌انگیز است.

در بازی‌ای که در تاتنهام لیگ را بردیم یا در بازی پایانی مقابل لستر، در ترکیب نبودی. این بازی‌ها را از کجا تماشا کردی؟

برای بازی مقابل تاتنهام در استادیوم نبودم. آن بازی را در خانه تماشا کردم. اما برای بازی مقابل لستر در هایبری بودم، همانطور که برای هر بازی خانگی دیگر هم آنجا بودم. وقتی بازی خارج از خانه داشتیم، بازیکنانی که در ترکیب نبودند صبح تمرین می‌کردند.

به یاد دارم که بازی مقابل تاتنهام را تماشا می‌کردم و با وجود اینکه از نبودنم در ترکیب ناراحت بودم، از اینکه بچه‌ها آنجا قهرمان لیگ شدند، کاملاً هیجان‌زده بودم. در اتاق نشیمنم بالا و پایین می‌پریدم! این چیزی بود که ما را به آن سطح رساند - بازیکنانی که در روز بازی در ترکیب نبودند، کاملاً خواهان بهترین نتیجه برای تیم بودند. همبستگی‌ای که ما به عنوان یک گروه داشتیم - بازیکنان اصلی، بازیکنانی که روی نیمکت می‌نشستند، بازیکنانی که اغلب در ترکیب نبودند - چیزی بود که ما را متمایز می‌کرد. ما فقط یک واحد بودیم.

این به این معنی نیست که همیشه با هم کنار می‌آمدیم. گاهی اوقات در زمین تمرین بحث‌هایی پیش می‌آمد - اما این بخشی از فوتبال است. در نهایت، ما حاضریم برای هم هر کاری انجام دهیم و برای بردن هر کاری کنیم. به همین دلیل است که به آنچه به دست آوردیم رسیدیم. چنین حس قوی از همبستگی داشتیم. حتی حالا، وقتی با هم صحبت می‌کنیم، هنوز هم این پیوند خاص را که داریم احساس می‌کنید. ما همیشه آن را خواهیم داشت. آن ارتباط برای همیشه ماندگار خواهد بود.

برای پایان دادن به صحبت‌ها، جرمی، آیا یادگاری‌ای از آن فصل داری؟ با پیراهن بازی مقابل لیورپول چه کار کردی؟

آن پیراهن را به پدر و مادرم دادم. اما خنده‌دار است - وقتی بازی می‌کنی، همیشه پیراهن‌هایت را به مردم هدیه می‌دهی. و بعد از اینکه بازنشسته می‌شوی، تعجب می‌کنی که همه پیراهن‌هایت کجا هستند! مجبور شدم با پدربزرگم تماس بگیرم تا بتوانم چند تا پیراهن از فصل شکست ناپذیران بگیرم. خودم دیگر هیچ‌کدام را نداشتم.

توانستم چند تا را از خانواده‌ام پس بگیرم. حالا آن‌ها را قاب کرده‌ام. دوست دارم آن‌ها را به عنوان یادگاری از یک دوره واقعاً خاص در زندگی‌ام داشته باشم.

آخرین اخبار آرسنال

جزئیات خبر
avatar تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱/۱۹ ۱۸:۰۸
به قلم عباس رضایی
دسته‌بندی: خاطرات شکست ناپذیران
منبع : Arsenal.com
بازدید: ۷۰ بار
این صفحه را به اشتراک بگذارید
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
آرسنال
VS
بورنموث
بورنموث
لیگ برتر - استادیوم امارات
۱۴۰۳/۲/۱۵ ۱۵:۰۰
بازی قبلی آرسنال
تاتنهام
تاتنهام
2 - 3
آرسنال
آرسنال
لیگ برتر - تاتنهام هاتسپر
۱۴۰۳/۲/۹ ۱۶:۳۰