- خانه
- اخبار
- خاطرات شکست ناپذیران
- داستان هایی از شکست ناپذیران - مارتین کیون
مدافع سرسخت انگلیسی، مظهر روحیه جنگندگی در تیم بود. او مبارزات تن به تن و فیزیکی بودن لیگ برتر را میپسندید و همین ویژگی ها را در بقیه اعضای تیم نیز القا میکرد.
مارتین کیون که به خاطر سرعت، جایگیری و نظم دفاعیاش شناخته میشد، در صورت آمادگی، مهره ثابتی در ترکیب اصلی بود و حضور او به خصوص در پیروزی های ابتدای فصل مقابل اورتون، منچسترسیتی و نیوکاسل، بسیار حائز اهمیت بود.
فرزند آکادمی خودمان، این فصل برای مارتین، فصل خداحافظی با باشگاه بود. او پس از کسب سومین مدال قهرمانی لیگ برتر - که دهمین افتخار او با باشگاه بود - از جمع توپچیها جدا شد.
با شروع فصل، شما باتجربهترین بازیکن تیم بودید. سرمربی درباره نقش شما چه صحبتهایی کرد؟
وقتی سول کمپل در سال ۲۰۰۱ به تیم پیوست، سرمربی با من و تونی آدامز صحبت کرد و گفت که سول بازیکن فیکس خواهد بود و ما دو نفر بازیهای باقیمانده را بین خودمان تقسیم میکنیم. اما وقتی در اولین تمرین پیش فصل سول را پشت سر همه دیدیم، فکر کردیم شاید این نقشه تغییر کند!
بله، نقش من چند سالی بود که داشت تغییر میکرد و سرمربی مجبور بود بازیها را با دقت بیشتری انتخاب کند چون من و تونی هر دو در آن زمان با مصدومیت دست و پنجه نرم میکردیم.
با وجود قهرمانیهای قبلی، در سال ۲۰۰۳ به تیم نگاه کردید و فکر میکردید این تیم برای دستاورد ویژهای آماده است؟
بله، این بازیکنان جوان وارد تیم شده بودند، اما حالا به رهبرانی تبدیل میشدند. میشد آتش در چشمانشان را دید. پاتریک، تیری و همه آنها انرژی زیادی داشتند و حالا رهبر بودند. پس دیگر موضوع الگو شدن من نبود، حالا سعی میکردم در سطح آنها باقی بمانم. ۳۷ ساله بودم و نمیخواستم به هیچ وجه آنها را ناامید کنم.
آنها با انگیزه و برتری خاصی بازی میکردند، که به کیفیت قبلیشان هم اضافه شده بود. در واقع، وقتی به آن تیم نگاه میکنم، فکر میکنم باید لیگ قهرمانان و جام حذفی را هم میبردیم. حالا با افتخار به دوران شکست ناپذیریمان نگاه میکنیم، اما در آن زمان میدانستیم که میتوانستیم به دستاوردهای بیشتری برسیم.
نمیخواهم کامتان را تلخ کنم، اما ما گروهی از برندهها بودیم و خواستار بیشتر بودیم. فکر میکنم گروه سال ۱۹۹۸ هم میتوانست در لیگ قهرمانان بهتر عمل کند، اما بازی در ومبلی کمکی نکرد.
بدون شک یکی از لحظات کلیدی فصل، «نبرد اولدترافورد» بود. تصویری که شما را در حال جشن گرفتن از دست رفتن پنالتی رود فن نیستلروی نشان میدهد، نمادین است. ۲۰ سال بعد، چه نظری در مورد آن دارید؟
جالب است که مردم بیشتر از هر ضربه سر یا تکل من، مرا به خاطر آن لحظه به یاد میآورند، نه؟! حتی بیشتر از تمام آن فوتبال زیبایی که تیم در آن زمان بازی میکرد، به نظر میرسد به جای آن برای این مورد به یاد آورده شدهایم.
و صادقانه بگویم، حتی بعد از ۲۰ سال، حتی یک هفته هم نمیگذرد که در مورد آن از من سوال نشود. این واقعا قابل توجه است. مخصوصا اگر برای انجام کارهای رسانهای در منچستر باشم، همش به آن اشاره میشود. اما وقتی خودم به عقب نگاه میکنم، فکر میکنم این صحنه چیزهای زیادی در مورد روحیهی آن تیم و انسجام ما میگوید.
هر بار که آن تیم به اولدترافورد میرفت، با لذت این کار را انجام میدادیم. در آن زمان، چنین هالهای دور منچستر یونایتد و همچنین ما وجود داشت، اما همیشه میدانستیم که هیچ تیم دیگری در اولدترافورد لطفی به ما نخواهد کرد. به نظر میرسید همه تیمهای دیگر در اولدترافورد فرو میپاشند، اما ما هرگز قرار نبود این کار را انجام دهیم. در واقع، آن را فرصتی برای نشان دادن اینکه بهتر از آنها هستیم، میدیدیم. فکر میکنم در طول دوران حرفهایام پنج بار در آنجا پیروز شدم، زمانی که برخی از تیمها حتی نمیتوانستند در آنجا یک ضربه آزاد به دست بیاورند. بنابراین ذهنیت ما این بود که به دهان شیر میرفتیم و به تمام کمکهایی که میتوانستیم نیاز داشتیم.
من احساس کردم که رود فن نیستلروی – و این هفته آن صحنه را دوباره تماشا کردم – همه نوع حرکاتی روی پاتریک انجام داد. همه کسانی که بازی کردهاند میدانند او چه کار میکند. زانوی خود را به پشت پاتریک زده است، داور آن را ندیده است. پاتریک پایش را بیرون میزند، تماسی برقرار نمیکند، و فن نیستلروی وانمود به مصدومیت میکند. او همیشه بازیکنی بود که احساس میکردیم نمیتوانیم به او اعتماد کنیم. بنابراین حالا خشمگین شده بودیم.
میدانستیم که مثل آلامو خواهد بود. نمیخواستم کسی باشم که گروه را ناامید میکند، و بعد پنالتی دادم، که فکر میکنم سختگیرانه بود. بنابراین وقتی او پنالتی را از دست داد، ما فقط او را رها کردیم. شاید مردم فکر کنند کار بچهگانهای است، اما ما فکر نمیکردیم بازیکن آنها به طور عادلانه رفتار کرده باشد. شاید کاری که ما انجام دادیم هم عادلانه نبود، اما واکنشی به کاری بود که او انجام داده بود.
تیم بعد از آن ماجرا چطور با قضیه برخورد کرد؟ چند بازیکن جریمه و محروم شدند...
هنوز هم نمیدانم چرا لاورن جریمه شد، این را نمیتوانم درک کنم. من ۲۰ هزار پوند جریمه شدم، اما برایم خیلی بیشتر از آن تمام شد، چون در آن زمان با باشگاه قرارداد "بازی کن، حقوق بگیر" داشتم، پس در نهایت خیلی بیشتر از آن چیزی که مردم فکر میکنند برایم هزینه داشت. البته فدراسیون فوتبال انگلیس این را میدانست. فکر میکنم با تمام جریمههایی که به آنها دادم، میتوانستند سقف جدیدی برای مقر خودشان بسازند!
صادقانه بگویم، آن روز احتمالا شروع پایان دوران من به عنوان بازیکن آرسنال بود. بازی بعدی را در خانه مقابل نیوکاسل شروع کردم، اما در گرم کردن قبل از بازی در آنفیلد مصدوم شدم و برای مدتها از میادین دور شدم. تیم هر هفته برنده میشد، بنابراین دیگر نمیتوانستم به ترکیب اصلی برگردم. فکر نمیکنم بعد از آن، دیگر در لیگ برای آنها بازی کرده باشم. بنابراین میتوانستم حس کنم دوران حضورم در آرسنال رو به پایان است.
شما به بازی کردن هر هفته عادت داشتید، پس از آن نقش شما چگونه تغییر کرد؟
نقش من خیلی تغییر کرد. نسل بعدی در حال ظهور بودند و وقتی خودم را از ترکیب اصلی بیرون دیدم، مصمم بودم تا آن سال تا جایی که میتوانم به کولو توره کمک کنم و هر چیزی را که میتوانستم در حالی که هنوز در باشگاه بودم به او منتقل کنم. هر چیزی در مورد حریفان، جایگیری و غیره که به او کمک کند.
این اولین فصل او به عنوان مدافع میانی بود و به یاد دارم که در بازی مقابل منچسترسیتی با او بازی کردم. او به معنای واقعی کلمه دور من میدوید، انگار میخواست از من محافظت کند! با این حال، او سرعت فوقالعادهای داشت و واقعاً بازی کردن با او و همکاری با او لذتبخش بود.
با اینکه شما در تقریبا همه لیستهای بازی حضور داشتید، چطور توانستید به توره کمک کنید و همزمان خودتان را آماده نگه دارید؟
هنوز یک بازیکن بودم، نه مربی، اما این برای من مثل انتقال تجربه بود. سرمربی محیطی منحصر به فرد ایجاد کرده بود که در آن به همدیگر کمک کردن تشویق میشد. میخواستم به توره کمک کنم، اما فقط او نبود، من برای کل تیم آنجا بودم.
میخواستم آنها را سر حال بیاورم، تشویقشان کنم و چه بازی میکردم چه نه، بهشان انگیزه بدهم. در دوران جوانیام در باشگاههای دیگر شرایط سختی را تجربه کرده بودم و با خودم عهد کرده بودم که وقتی به پایان کارم نزدیک شدم، تا جایی که میتوانم حامی باشم و هر کسی که در موقعیت من قرار گرفت، از تمام کمکهایم بهرهمند شود.
ترجیح میدادم این کار را انجام دهم تا اینکه علیه آنها کار کنم، کاری که بازیکنان در جوانی با من کرده بودند. میدیدم که آنها از جایگاه خودشان محافظت میکنند و نمیخواستم در پایان دوران حرفهای خودم این کار را انجام دهم، میخواستم چیزی پس بدهم. البته دوست داشتم در تیم باشم، اما همچنین میخواستم در صورت بازی نکردن کمک کنم، این راهی بود که میتوانستم مشارکت داشته باشم.
در اواخر فصل اتفاق جالبی افتاد، جایی که شما برای دریافت مدال نیاز به ۱۰ بازی داشتید...
به اواخر فصل نزدیک میشدیم، در بازی خانگی مقابل لیورپول، اوضاع خوب پیش نمیرفت. ما به تازگی در جام حذفی و لیگ قهرمانان باخته بودیم و حالا هم از لیورپول عقب بودیم. در نیمه اول چند کلمه صحبت کردم و در نیمه دوم سرمربی گفت: "برای کاری که در نیمه اول انجام دادی، کارت خوب بود، میخواهم در انتهای بازی به زمین بروی."
بنابراین به زمین رفتم و فکر میکنم بعد از آن فقط به چهار بازی دیگر برای دریافت مدال نیاز داشتم. او به من گفته بود که در چهار بازی آخر مرا به زمین خواهد فرستاد، اما فکر میکردم در یک بازی او اشتباه کرده است، چون نمیتوانستم به چشمانش اعتماد کنم.
در فراتون پارک بود، و سرمربی ساعت دیجیتال آنجا را اشتباه خوانده بود! مجبور شدم به داور خط بگویم مرا به زمین بفرستد! آرسن آنقدر روی بازی متمرکز بود که مجبور شدم چند بار او را یادآوری کنم.
تا آن موقع قهرمانی قطعی شده بود، اما آن چهار بازی آخر برای حفظ روند بدون باخت، خیلی نزدیک و حساس بودند. آیا در آن شرایط احساس فشار میکردید؟
صادقانه بگویم، به تیم کاملاً ایمان داشتم. اینکه سرمربی اجازه داد به زمین بروم، لطف بزرگی از او بود، اما در همه آن بازیها خیلی دیر به زمین رفتم.
برای من، خاطرات آن فصل بیشتر مربوط به ماههای ابتدایی است. مقابل نیکولاس آنلکا در منچسترسیتی بازی کردیم - من ۳۷ ساله بودم و یکی از بهترین مهاجمهایی که تا به حال مقابلش بازی کرده بودم را تعقیب میکردم. بنابراین قبل از آن بازیهای آخر، سرمربی به من اعتماد نشان داد، مشکل من این بود که به طور مداوم مصدوم میشدم.
سرمربی نمیتوانست به اندازه کافی روی آمادگی بدنی من برای ماندن در تیم برای یک فصل دیگر اعتماد کند، اما از عملکرد خودم در بازیهایی که انجام دادم، راضی بودم.
وقتی سوت پایان بازی با لستر به صدا درآمد چه احساسی داشتید؟ آیا میدانستید آخرین بازی شما برای آرسنال است؟
بله، حدس میزدم این اتفاق بیفتد. در اتوبوس، در راه رفتن به آن بازی، سرمربی روی شانهام زد و به من گفت دیگر به عنوان بازیکن به من نیاز ندارد. او گفت من را در رختکن دلتنگ خواهد شد، اما فکر میکند هنوز میتوانم یک سال دیگر در جایی دیگر بازی کنم. بنابراین در پایان فصل رفتم، سپس در ۲۰۰۵/۰۶ برگشتم و یک فصل در کنار سرمربی، بورو و پت کار کردم.
در روز بازی با لستر، در سوت پایان، ما به تازگی فصل بدون شکست را به پایان رسانده بودیم، اما با درک اینکه این آخرین بازی رقابتی من با آرسنال بود، لحظهی غمگینی هم بود. چند روز بعد بازی خداحافظی هم داشتم، اما این پایان دوران رقابتی من با آرسنال بود.
از اوایل دهه ۸۰ با باشگاه بودم، سپس دوباره تا ۲۰۰۴ و بعد در ۲۰۰۵ برگشتم، بنابراین برای مدت بسیار طولانی آنجا بودم. آخرین بازیکن باقیمانده از آن تیم جوانان بااستعداد بودم که شامل تونی آدامز، دیوید روکاسل، مایکل توماس، نیل کوئین، پل مرسون، مارتین هیز، گاس سزار و دیگران میشد، بنابراین باشگاه در رگهای من جریان داشت. سعی میکردم تمام ارزشهای آرسنال را به آن گروه تزریق کنم.
شخصیت من به شدت تحت تأثیر کار با جرج گراهام، دان هاو و تری نیل شکل گرفته بود. در مورد القای آن DNA آرسنال بود. در پایان دوران حرفهایام، با نگاهی به عقب به تمام نسلهای مختلف، احساس غرور میکردم که هنوز از آن تیم جوانان، تمام این سالها بعد، در آنجا حضور داشتم.
باور کردنش سخت است، زمانی که کارآموز بودم، الف فیلدز، سرپرست وسایل ما - که در دهه ۱۹۴۰ برای ما بازی میکرد - مرا با لس کامپتون آشنا کرد تا در مورد نحوه بازی به عنوان یک مدافع میانی با من صحبت کند. حالا به عقب نگاه میکنید و متوجه میشوید که لس در دهه ۱۹۳۰ بازی میکرد و مسنترین بازیکن در اولین بازی ملی برای انگلیس بود. در واقع فکر میکنم هر دو ما در لیست ۱۰ بازیکن مسنتر در زمین برای تیم ملی انگلیس هستیم. بنابراین، بعد از آن جلسهای که ۴۰ سال پیش داشتیم، شگفتانگیز است که فکر کنم در برخی جنبهها از او الگوبرداری کنم و سپس این وظیفه بر عهده من بود که آن را به نسل بعدی نیز منتقل کنم.
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات خبر
به قلم عباس رضایی
دستهبندی: خاطرات شکست ناپذیران
منبع : Arsenal.com
بازدید: ۱۸۷ بار
اشتراکگذاری
بازی قبلی آرسنال
کریستال پالاس
آرسنال
۱۴۰۳/۱۰/۱ ۲۱:۰۰
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
ایپسویچ
۱۴۰۳/۱۰/۷ ۲۳:۴۵
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۲ ۲۱:۰۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۵ ۲۱:۰۰
لیگ های دیگر
۱۴۰۳/۱۰/۲۲ ۱۸:۳۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۲۶ ۲۳:۳۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۲۹ ۲۱:۰۰