

روزی که مارک اورمارس، ستاره آرسنال، یک "جوونتر رو" مات و مبهوت کرد
چندان طول نکشید تا متوجه استعداد درخشان مارک اورمارس شوم، استعدادی که از سطح بسیاری از همتیمیهایش در آرسنال و اکثر بازیکنان لیگ برتر بالاتر بود.
در زندگی هر هوادار فوتبال لحظهای فرا میرسد که مفهوم واقعی درخشش یک ستاره را درک میکند. اغلب این اتفاق به تدریج و ناخودآگاه در ذهن شکل میگیرد، اما برای من لحظهای رقم خورد که همه چیز را شفاف کرد. این اتفاق در سال ۱۹۹۷ و در نیوکاسل رخ داد.
من همیشه طرفدار وستهام بودهام، اما اواسط و اواخر دهه ۹۰ میلادی خودم را در حال تماشای آرسنال بیش از تیم خودم میدیدم. دوست من الکس در هایبری بلیت دائمی داشت و هر زمان که برادرش نمیتوانست او را همراهی کند، من از همپستد، جایی که او زندگی میکرد، به همراه او و پدرش به ورزشگاه میرفتم.
این فرصت به من آموخت که تماشای تیمی که هوادارانش در هر بازی خانگی انتظار پیروزی دارند، چه حسی دارد، چیزی که همیشه در آپتون پارک اتفاق نمیافتاد. همچنین، این اولین باری بود که فرصت تماشای بازیکنانی را داشتم که آشکارا و به طور قابل توجهی یک یا دو سطح از حریفان خود بالاتر بودند.
در اولین دیدارم از هایبری، آرسنال با وستهام دیدار داشت. مشکل این قرار دوستانهی کوچک ما این بود که گیر افتاده بودم و هر چقدر هم برای تیمم بد میشد، نمیتوانستم ورزشگاه را ترک کنم. باخت با نتیجهی ۴-۰ در نیمهی اول، واقعا "بد" بود.
آرسنال در طول تابستان چند خرید خوب انجام داده بود، زیرا آرسن ونگر برای اولین فصل حضورش در رأس کادر فنی آماده میشد و مارک اورمارس در حال حاضر هیجانانگیزترین بازیکنِ این گروه به نظر میرسید.
اورمارس که عضو تیم آژاکسِ قهرمان لیگ قهرمانان ۱۹۹۴/۹۵ بود، هنگام انتقال به شمال لندن در ماه ژوئن، چهرهی ناشناختهای محسوب نمیشد. با این حال، تماشای درخشش بازیکنی در صحنههای کوتاه برنامههای منتخب تلویزیونی با دیدن او به صورت زنده و درک کردن این که از نزدیک حتی بهتر به نظر میرسد، تفاوت دارد.
این گل، یکی از دو گلی که او در آن شب مقابل وستهام به ثمر رساند، تأکید میکرد که کارها برای او چقدر راحتتر از تقریباً هر بازیکن دیگری در لیگ برتر آن زمان پیش میرفت. به نظر میرسید مدافعان وستهام با سرعتی دو برابر تلاش میکردند تا حداقل وانمود کنند که اوضاع را در دست دارند، اما او در حالی که جای خود را انتخاب میکرد، تقریباً با قدم زدن حرکت میکرد.
با اینکه دنیس برکمپ ستاره اصلی در کسب ۱۵ امتیاز آرسنال از هفت بازی ابتداییشان بود، اما اورمارس در مقابل وستهام بی چون و چرا حس رهبری را القا میکرد و این موضوع به وضوح در ذهنم ثبت شده بود، زمانی که آلکس از من پرسید آیا دوست دارم برای تماشای آرسنال در سنت جیمز پارک، همراه او و خانوادهاش به نیوکاسل بروم.
در ۱۰ سالگی، این پیشنهادی نبود که بتوانم رد کنم، مخصوصاً قبل از اینکه بفهمم در همان هتلی اقامت خواهیم داشت که تیم آرسنال در آن مستقر هستند.
زمان دقیق فهمیدن این موضوع را به خاطر نمیآورم، اما خاطرهی واضحی از داشتن دفترچهی گرفتن امضا به همراه خودم وجود دارد، زمانی که من و الکس به دنبال هر چه بیشتر بازیکن تیم میدویدیم؛ بنابراین، براساس این موضوع، احتمالاً قبل از پیاده شدن از قطار در ایستگاه نیوکاسل میدانستیم که این امکان وجود دارد.
حالا، احتمالاً میتوانید حدس بزنید که دو تا بچهی ده ساله پرحرف و شیفتهی فوتبال، زمانی که دور و بر بازیکنان لیگ برتر هستند، چه وضعیتی داشتهاند. اگر به کارت بنگویتان نگاه کردهاید و گزینهی "بچه شر و شور" را از پیش علامت زدهاید، تبریک میگویم، درست حدس زدهاید. با نگاهی به گذشته، باشگاه احتمالاً هتلی را انتخاب نمیکرد تا اعضای تیمش در هر فرصتی آزار داده شوند، اما گاهی اوقات همینطور میشود.
با وجود اینکه بازیکنان باتجربه و جوانان تیم بیشتر با ما سر و کله میزدند، به یاد دارم یان رایت بسیار صمیمی بود و دیوید پلات حتی بعد از اینکه مشخصاً به او گفتیم فقط برای اینکه بهتر بفهمیم همکاران هلندی او را کجا پیدا کنیم، با ما بسیار صبور بود. آلکس مانینگر، از طرف دیگر، احتمالاً فقط از اینکه کسی او را شناخته بود، قدردانی میکرد.
با این حال، در تمام این مدت، اورمارس هیچجا دیده نمیشد. اما اشکالی نداشت، خودمان را قانع کردیم که او فردا کار مهمی دارد، بنابراین احتمالاً فقط در حال استراحت است. او را صبح میگیرم.
بدیهی است که برای صبحانه زود پایین آمدیم، بخشی به خاطر استفاده از غذای شیک هتل، اما عمدتاً برای اطمینان از اینکه اگر اورمارس میخواهد زودتر از ما رد شود و سوار اتوبوس تیم شود، از دستش نمیدهیم. ما کاملاً مطمئن بودیم که او به طور فعال از ما دوری نمیکند، اما فقط برای احتیاط، میخواستیم جانبِ احتیاط را رعایت کنیم.
بهسختی میتوانستیم روی بیکن و تخممرغهایمان تمرکز کنیم، من و الکس نوبتی به لابی نگاه میکردیم تا مطمئن شویم فرصت پر کردن آن صفحه خالی در دفترچهی امضاهایمان را از دست نمیدهیم. تکمیل کل مجموعه تقریباً به اندازهی خودِ ملاقات با او مهم بود – من یک کودک کلکسیونر برچسبهای فوتبالی بودم، برای چندتای آخری در آلبوم سالانهی لیگ برتر مرلین ۱۹۹۶ نامه میفرستادم، و اگر به خاطر هویت آخرین نفر در لیست نبود، تکمیل کردن کل مجموعه احتمالاً هدف حتی بزرگتری بود.
لحظهی جادویی
اما درست مثل مدافعان وستهام در هایبری، ما هم نمیدانستیم اورمارس کجاست. با تسلیم شدن به اینکه هرگز قهرمان خود را ملاقات نخواهیم کرد، به سمت آسانسورها برگشتیم، اما ناگهان، گویی به جادو…
بعد از اینکه با بقیهی بازیکنان تیم صمیمی شدیم – شاید بیش از حد صمیمی – درست لحظهای که باید کاملاً حواسمان جمع میبود، مات و مبهوت جلوی مهاجم تیم ایستاده بودیم. میدانستیم او چنین تأثیری روی مدافعان کناری میگذارد، اما به نظر میرسد این یک قدرت همگانی بود.
بعد از یک مکالمهی کامل با دیوید پلات در حالی که روزنامهی صبحش را میخواند، به سختی میتوانستیم برای اورمارس کلمهای به زبان بیاوریم و در نهایت مجبور شدیم با سکوت صفحات خالی دفترچهمان را برای امضا به سمت او دراز کنیم.
امضا را گرفتیم، خطخطی به سختی قابل خواندن با شمارهی ۱۱ کاملاً مشخص (یا شاید هم با خودکار خط کشیده شده؟)، و به یاد دارم که از اعتماد به نفس او که به نظر میرسید در طول کل دوران حرفهایاش میتواند شمارهی ۱۱ را بپوشد، در حیرت بودم.
خب، شاید این بخش کمی بعد اتفاق افتاد، زمانی که دیگر از خیره شدن به این واقعیت که مارک اورمارس واقعی جلوی من ایستاده بود دست برداشتم، اما حس و حال همانطور باقی ماند.
وقتی مردم میگویند «هرگز قهرمانان خود را ملاقات نکنید»، منظورشان این است که آنها آنقدر که تصور میکردید خاص نخواهند بود، اما ما دلیل دیگری را برای این ضربالمثل کشف کردیم - شما به یک آشفتهی ناتوان تبدیل میشوید که نمیتوانید کاری انجام دهید. خب، حداقل اگر شما کودکی باشید که با یکی از بهترین فوتبالیستهای کشور ملاقات میکنید، این اتفاق میافتد.
بعد از این، خود بازی فقط یک فکر پسینی بود. آرسنال با تک گل رایت در نیمه اول ۱-۰ برنده شد و حتی توانستیم با برخی از بازیکنان نیوکاسل بعد از بازی ملاقات کنیم. در ده سالگی و در اولین بازی خارج از خانه که یک شب در آن اقامت داشتیم، فکر میکردم این یک اتفاق عادی است، و علاوه بر آن، هنوز هم تحت تأثیر دیدار زودتر قرار داشتم.
اورمارس فصل را با ۱۲ گل در لیگ به پایان رساند، از جمله یک گل برتری حیاتی در اولدترافورد، جایی که آرسنال برای به دست آوردن قهرمانی، اختلاف امتیاز زیادی را جبران کرد و منچستریونایتد را شکست داد.
با نگاهی به گذشته، به نظر میرسد کاملاً واضح است که او با مزاحمتهای آن بچههای حرامزاده در هتلی در شمال شرق تحریک شده بود.
نویسنده: تام ویکتور
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات خبر

به قلم عباس رضایی
دستهبندی: مقاله
منبع : Planet Football
بازدید: ۳۳۲ بار
اشتراکگذاری
بازی قبلی آرسنال

لستر سیتی


آرسنال
۱۴۰۳/۱۱/۲۷ ۱۶:۰۰
بازی بعدی آرسنال

آرسنال


وستهام یونایتد
۱۴۰۳/۱۲/۴ ۱۸:۳۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۲/۸ ۲۳:۰۰


لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۲/۱۹ ۲۰:۰۰


لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۲/۲۶ ۱۸:۳۰

