- خانه
- بلاگ آرسنال
- Arsenal till I die
- بازيکنان بيليون دلاري فوتبال
اقتصاد جهاني ممکن است در رکود باشد، اما با مرور بازار تبادلات بازيکنان برتر فوتبال دنيا، چنين چيزي به چشم نمي خورد.
باشگاه هاي برتر در انگليس، اسپانيا و ايتاليا در اختصاص بيليون ها دلار در چهار هفته آخر نقل و انتقالات تابستان گذشته که در آن تيم ها مجاز به تبادل بازيکنان مورد توافق هستند، پيشتازند. در يک بازي بدون سقف دستمزد، بازيکناني که نه تنها به مذاکره با باشگاه جديد مي پردازند، بلکه 10 درصد از هزينه نقل و انتقال شان را نيز دريافت مي کنند (بقيه مبلغ را تيمي که ايشان را فروخته است دريافت مي کند)، نخستين ذي نفعان تورم شايع در فوتبال هستند. هم اکنون مبلغ قرارداد تنها سه بازيکن، قريب به 400 ميليون دلار است؛ هافبک پرتغالي منچستريونايتد، کريستيانو رونالدو (در انتقال به رئال مادريد با 120 ميليون دلار)، روبينيو فوروارد برزيلي که طبق گزارش ها، تيم چلسي مايل است براي وي 80 ميليون دلار بپردازد و بازيکن رويايي تيم رئال مادريد، کاکا که تيم چلسي با مبلغ 160 ميليون دلار، در پي جذب وي بود، اما موارد متعددي از معاملات با ارزش کمتر طي تغيير باشگاه بازيکنان در چند سال اخير با مبالغ حيرت انگيز رويت شده است. البته هزينه هاي سرسام آور ليگ برتر انگليس که بيشترين مخاطبان تلويزيوني را در سراسر جهان به خود اختصاص مي دهد و گران ترين ليگ دنيا به شمار مي آيد، بيشترين حساسيت را در بين تحليلگران دارد.
اقتصاد فوتبال اروپا کاملااز ورزش هاي آمريکايي که قوانين دقيق تبادلات و سقف دستمزدها را دارا است، متفاوت است. حتي امتياز انعقاد قرارداد با بازيکنان نيز قابل خريد و فروش است و براي بازيکني مانند رونالدو که مي تواند تعيين کننده سرنوشت بازي باشد، تيم منچستر يونايتد صاحب قبلي آن که فصل قبل را به عنوان قهرمان انگليس به پايان برده است، به عنوان بازار فروشش به حساب مي آيد. باشگاه منچستر، قراردادي براي 4 سال ديگر با اين ستاره پرتغالي داشت (البته اگر بعد از آن به فروش نمي رفت، يک بازيکن آزاد به حساب مي آمد) که مبلغ هفتگي آن 240.000 دلار بود. رئال مادريد در پي پرداخت 120 ميليون براي وي بود (که از اين مبلغ، 12 ميليون سهم رونالدو است و بقيه به خزانه منچستريونايتد واريز خواهد شد) و براي متقاعد کردن بازيکن به انجام معامله، دستمزد وي را به 400 هزار دلار در هفته افزايش داد؛ غرولند کردن دست کم يکي از هم تيمي هايش در رئال مادريد، نمادي مازاد بر اقتصاد تورم زاي بازيکنان فوتبال است که به اين نحو اظهار کرده است: «فوتبال يک بازي تيمي است که موفقيت در زمين حتي به هماهنگي اتاق رختکن نيز وابسته است؛ بنابراين هرچه باشگاه به ابرستاره هايش بيشتر بپردازد، ناچار به پرداخت مبلغ بيشتري به ساير ستاره هاي تيم نيز خواهد بود.»
باشگاه هاي با قوي ترين دلالان - رئال، منچستريونايتد، چلسي و ميلان- با تمرکز بر استعدادهاي باشگاه هاي برتر هر کشور، از آنها براي خريد بازيکناني با بيشترين توانمندي استفاده مي کنند، تا تسلط خود را بر بازار تداوم بخشند، اما براي حفظ بهترين بازيکنان جاري، کشمکش کمتري به خرج مي دهند. حتي باشگاه هاي افسانه اي مانند آرسنال و ليورپول در انگلستان که هر دو به فينال چهارمشان در ليگ قهرمانان اروپا در فصل گذشته راه يافته اند، قادر به رقابت با بازوي توانمند اقتصادي چلسي و رئال مادريد نيستند و بايد چشم انداز خود براي رسيدن به موفقيت را تنظيم کنند (کاهش دهند).
باشگاه هاي فوتبال در اروپا سه منبع اصلي درآمد دارند:
* امتياز پخش تلويزيوني: در ليگ برتر انگلستان، اين موضوع حتي براي تيم هاي انتهاي جدول نيز به ميزان 50 ميليون دلار در سال تضمين شده است و البته براي تيم هاي رده هاي بالاتر، بسيار بيشتر است. باشگاه هايي که رده هاي بالايي در همه ليگ هاي محلي اروپا کسب کنند، امکان بازي هاي وسط هفته در ليگ باشگاه هاي اروپا را نيز دارند که تاييدي بر دريافت دست کم 20 ميليون دلار ديگر است.
* فروش بليت هاي خانگي: اين امر به اندازه استاديوم نيز بستگي دارد. اين امر نشان مي دهد که ثروتمندترين بودن منچستريونايتد در باشگاه هاي انگليس تصادفي نيست و با تعداد 76000 صندلي استاديوم اولدترافورد، ارتباط مستقيم دارد. در مقايسه با آن، استاديوم آنفيلد ليورپول، 45000 صندلي دارد که با احتساب فروش بليت 80 ميليون دلاري، هنوز 50 ميليون دلار از منچستر در فروش سالانه، کمتر دارد. تيم هاي مهم مانند رئال مادريد و آث ميلان، در استاديوم هايي بازي مي کنند که بيش از 80 هزار طرفدار را در خود جاي مي دهند.
* درآمدهاي اقتصادي مانند حاميان و فروش جهاني پيراهن هاي ثانويه بازيکنان و ساير کالاهاي مارک دار: چند سال قبل، درآمد
رئال مادريد از درآمدهاي منچستريونايتد نيز فراتر رفت و علت آن کسب 42 درصد سود از راه تجارت بود، در حالي که منچستر تنها 27 درصد از درآمد خود را از اين راه کسب مي کرد. جهت گيري افزايش سود تجاري، رئال مادريد را بر آن داشت تا به دنبال ستاره هاي مشهوري مانند ديويد بکام، رونالدو و كاكا باشد. زيرا مي دانند که حضور چنين افرادي در تيم مي تواند صدها ميليون دلار ارزش را از راه فروش پيراهن منتسب به اين بازيکنان عايد کند.
با توجه به دسترسي جهاني به اروپايي ها و به خصوص انگليس، فوتبال، توجه دو نوع از سرمايه گذاران را به خود جذب کرده است: کارآفريناني همچون ماکوم گلازر (Malcolm Glazer) آمريکايي (مالک باشگاه منچستر يونايتد)، تام هيکس
(Tom Hicks) و جرج گيلت (George Gillet) (که مشترکا مالک باشگاه ليورپول هستند)، رندي لرنر (استون ويلا) و سرمايه گذاران بيلونر معتبري همچون رومن آبراموويچ روسي که بيش از يک بيليون دلار در چلسي سرمايه گذاري کرده است و نخست وزير پيشين تايلند، تاکسين شيناواترا (Thaksin Shinawatra) که سال گذشته منچسترسيتي را خريداري کرد. چلسي با ورزشگاه 42هزار نفري اش، گرچه ظاهرا از ديدگاه تجاري عملکرد ضعيفي داشته است (درآمد سالانه آن از ميزان سرمايه گذاري آبراموويچ به مراتب کمتر بوده است)؛ اما براي بيلونر روسي نسبت به ديگر راه هاي سرمايه گذاري، ريسک کمتري دارد.
رشد مالکان خارجي باشگاه هاي انگليس با هر انگيزه اي، صدها ميليون دلار را به بازار نقل و انتقالات تيم هايي که براي صدرنشيني رقابت مي کنند، تزريق کرده است. اين رقابت يک رقابت کشنده است، زيرا درآمدها ارتباط نزديکي به کارآيي تيم دارند: تنها چهار تيم از ميان بيست تيم ليگ برتر انگليس صلاحيت حضور در ليگ قهرمانان اروپا را دارند و در سال هاي اخير منچستر يونايتد، چلسي، آرسنال و ليورپول اين چهار فرصت را در قبضه خود گرفته اند. آنها ناچار به بردهاي متوالي براي دستيابي به چنين ليگي هستند و شکست در تحقق چنين امري، مي تواند از لحاظ تجاري فاجعه بار باشد. اوضاع در پايين جدول از اين بدتر است. جايي که سقوط سه تيم انتهايي به ليگ دسته دوم، سبب واگذاري سهم 50 ميليون دلاري آنها از عايدات پخش تلويزيوني به سه تيم جديدي مي شود که به ليگ برتر صعود کرده اند.
بقا در جمع تيم هاي برتر، نيازمند صرف مبالغ بيشتر همراه با ادامه تمرکز بر بهترين استعدادهاي جهان براي جذب در تيم است و اگر تيمي قادر به جذب سرمايه گذار معتبر نباشد، بايد درآمد خود را به هر ترتيب افزايش دهد (مثلااز طريق افزايش ظرفيت استاديومش). آرسنال چند سال قبل از استاديوم 38.000 نفري خود به نام هايبري به استاديوم 60.000 نفري خود به نام امارات نقل مکان کرد. اين امر سبب افزايش دوبرابري درآمد باشگاه به 180 ميليون دلار گرديد. البته مشکل بديهي در اين ميان، نياز به سرمايه گذاري عظيم براي ايجاد استاديوم جديد است و باشگاه آرسنال اخيرا اعلام کرد که پرداخت سالانه مربوط به استاديوم جديد، نزديک به 48 ميليون دلار است به اين معني که قابليت رقابت باشگاه وابسته به خلاقيت فردي مربي، آرسون ونگر، در خريد استعدادهاي کشف نشده فوتبال و وارد کردن آنها به جمع بازيکنان سطح جهاني فوتبال است که بتوان پس از مدت کوتاهي ايشان را به قيمت بالايي فروخت.
به اين ترتيب در سيستمي که پول موفقيت و موفقيت پول را مي سازد، احتمالاثروتمندترين باشگاه هاي فوتبال اروپايي، ثروتمند تر مي شوند و بقيه تيم ها در جهت بقا در کشمکش هستند.
اقتصاد تورمي فوتبال را شايد بتوان به سادگي، يکي از زمينه هاي خوب سرمايه گذاري در وضعيت کنوني بازار دانست. تجربه واقعي سرمايه گذاري در زمينه املاک، ما را متقاعد کرده است که رفتار حبابي اقتصاد طي مقاطعي، کاملامنطقي به نظر مي رسد، اما يقينا ريسک هايي نيز در اين زمينه وجود دارد. بار بدهي جاري باشگاه هاي برتر انگليسي تقريبا 12 ميليون دلار (که 3 ميليون آن تنها به چلسي و منچستر يونايتد برمي گردد) است. شواهد ليگ هاي سال هاي 2006 و 2007 نشان مي دهد که پرداخت دستمزدهاي سالانه در حدود 3 بيليون دلار بوده است، در حالي که درآمد کل، کمي بيش از 8/3 بيليون دلار بوده است که تنها هشت تيم از جمع بيست تيم ليگ برتر، سود خالص خود را اعلام کرده اند. درآمد با شبکه تلويزيوني جديد، افزايش خواهد يافت، اما با افزايش دستمزدها کاهش خواهد يافت.
اگر اقتصاد جهاني، خروجي ها را به سمت بليت و مبادلات تجاري اين حيطه هدايت کند و شرايط به سود تيم هاي برتر بماند، بازار نقل و انتقالات برخي اصلاحات را به خود خواهد ديد از جمله رقابت تيم هاي مياني ليگ شديدتر خواهد شد و اگر ذي نفعان چنين تيم هايي، به ناگاه آنها را رها کنند، اوضاع وخيمي برايشان بروز خواهد کرد.
سرگذشت ليدزيونايتد يکي از داستان هاي عبرت آموز تيم هاي امروزي ليگ برتر است. اين تيم شمال انگليسي، اعتبارات خود را به صورت غيرمعقول در جهت جذب بازيکناني براي باقي ماندن در کورس رقابت هاي انگليس و اروپا اختصاص داد و دچار فاجعه از دست دادن صلاحيت ابقا در ليگ شد. نتيجه پيش بيني هاي غيرواقعي درآمدها، ليدزيونايتد را ناچار به فروش يکجا و ارزان ستاره هاي تيم نمود، اما اين امر به جلوگيري از سقوط اقتصادي اش منجر نشد و سبب شده است که امروز شاهد حضور تيم ليدزيونايتد در ليگ دسته سوم انگليس باشيم. با دست به دست شدن رفاه و موفقيت در اين حيطه توسط طرفداران، فاجعه در فوتبال به فاجعه در بانک نيز قابل سرايت است.
با اين حال به رغم ريسک ها، هنوز افق ديد اروپا و جهان نسبت به بازار فوتبال روشن است. به همين خاطر با تعطيلي سه هفته اي ليگ برتر، هواداران مراجعه کننده که قاعدتا مشتاقانه بازيکنان مورد علاقه خود را فرامي خوانند، خود را ناچار به پذيرش ترک برخي بازيکنان و ورود ناگهاني برخي بازيکنان جديد مي بينند و به دليل محدوديت هاي مالي، صداي تشويق کنندگان تيم نبايد از صداي حسابداران آن بالاتر برود.
ترجمه:روزنامه دنياي اقتصاد
منبع: تايم
باشگاه هاي برتر در انگليس، اسپانيا و ايتاليا در اختصاص بيليون ها دلار در چهار هفته آخر نقل و انتقالات تابستان گذشته که در آن تيم ها مجاز به تبادل بازيکنان مورد توافق هستند، پيشتازند. در يک بازي بدون سقف دستمزد، بازيکناني که نه تنها به مذاکره با باشگاه جديد مي پردازند، بلکه 10 درصد از هزينه نقل و انتقال شان را نيز دريافت مي کنند (بقيه مبلغ را تيمي که ايشان را فروخته است دريافت مي کند)، نخستين ذي نفعان تورم شايع در فوتبال هستند. هم اکنون مبلغ قرارداد تنها سه بازيکن، قريب به 400 ميليون دلار است؛ هافبک پرتغالي منچستريونايتد، کريستيانو رونالدو (در انتقال به رئال مادريد با 120 ميليون دلار)، روبينيو فوروارد برزيلي که طبق گزارش ها، تيم چلسي مايل است براي وي 80 ميليون دلار بپردازد و بازيکن رويايي تيم رئال مادريد، کاکا که تيم چلسي با مبلغ 160 ميليون دلار، در پي جذب وي بود، اما موارد متعددي از معاملات با ارزش کمتر طي تغيير باشگاه بازيکنان در چند سال اخير با مبالغ حيرت انگيز رويت شده است. البته هزينه هاي سرسام آور ليگ برتر انگليس که بيشترين مخاطبان تلويزيوني را در سراسر جهان به خود اختصاص مي دهد و گران ترين ليگ دنيا به شمار مي آيد، بيشترين حساسيت را در بين تحليلگران دارد.
اقتصاد فوتبال اروپا کاملااز ورزش هاي آمريکايي که قوانين دقيق تبادلات و سقف دستمزدها را دارا است، متفاوت است. حتي امتياز انعقاد قرارداد با بازيکنان نيز قابل خريد و فروش است و براي بازيکني مانند رونالدو که مي تواند تعيين کننده سرنوشت بازي باشد، تيم منچستر يونايتد صاحب قبلي آن که فصل قبل را به عنوان قهرمان انگليس به پايان برده است، به عنوان بازار فروشش به حساب مي آيد. باشگاه منچستر، قراردادي براي 4 سال ديگر با اين ستاره پرتغالي داشت (البته اگر بعد از آن به فروش نمي رفت، يک بازيکن آزاد به حساب مي آمد) که مبلغ هفتگي آن 240.000 دلار بود. رئال مادريد در پي پرداخت 120 ميليون براي وي بود (که از اين مبلغ، 12 ميليون سهم رونالدو است و بقيه به خزانه منچستريونايتد واريز خواهد شد) و براي متقاعد کردن بازيکن به انجام معامله، دستمزد وي را به 400 هزار دلار در هفته افزايش داد؛ غرولند کردن دست کم يکي از هم تيمي هايش در رئال مادريد، نمادي مازاد بر اقتصاد تورم زاي بازيکنان فوتبال است که به اين نحو اظهار کرده است: «فوتبال يک بازي تيمي است که موفقيت در زمين حتي به هماهنگي اتاق رختکن نيز وابسته است؛ بنابراين هرچه باشگاه به ابرستاره هايش بيشتر بپردازد، ناچار به پرداخت مبلغ بيشتري به ساير ستاره هاي تيم نيز خواهد بود.»
باشگاه هاي با قوي ترين دلالان - رئال، منچستريونايتد، چلسي و ميلان- با تمرکز بر استعدادهاي باشگاه هاي برتر هر کشور، از آنها براي خريد بازيکناني با بيشترين توانمندي استفاده مي کنند، تا تسلط خود را بر بازار تداوم بخشند، اما براي حفظ بهترين بازيکنان جاري، کشمکش کمتري به خرج مي دهند. حتي باشگاه هاي افسانه اي مانند آرسنال و ليورپول در انگلستان که هر دو به فينال چهارمشان در ليگ قهرمانان اروپا در فصل گذشته راه يافته اند، قادر به رقابت با بازوي توانمند اقتصادي چلسي و رئال مادريد نيستند و بايد چشم انداز خود براي رسيدن به موفقيت را تنظيم کنند (کاهش دهند).
باشگاه هاي فوتبال در اروپا سه منبع اصلي درآمد دارند:
* امتياز پخش تلويزيوني: در ليگ برتر انگلستان، اين موضوع حتي براي تيم هاي انتهاي جدول نيز به ميزان 50 ميليون دلار در سال تضمين شده است و البته براي تيم هاي رده هاي بالاتر، بسيار بيشتر است. باشگاه هايي که رده هاي بالايي در همه ليگ هاي محلي اروپا کسب کنند، امکان بازي هاي وسط هفته در ليگ باشگاه هاي اروپا را نيز دارند که تاييدي بر دريافت دست کم 20 ميليون دلار ديگر است.
* فروش بليت هاي خانگي: اين امر به اندازه استاديوم نيز بستگي دارد. اين امر نشان مي دهد که ثروتمندترين بودن منچستريونايتد در باشگاه هاي انگليس تصادفي نيست و با تعداد 76000 صندلي استاديوم اولدترافورد، ارتباط مستقيم دارد. در مقايسه با آن، استاديوم آنفيلد ليورپول، 45000 صندلي دارد که با احتساب فروش بليت 80 ميليون دلاري، هنوز 50 ميليون دلار از منچستر در فروش سالانه، کمتر دارد. تيم هاي مهم مانند رئال مادريد و آث ميلان، در استاديوم هايي بازي مي کنند که بيش از 80 هزار طرفدار را در خود جاي مي دهند.
* درآمدهاي اقتصادي مانند حاميان و فروش جهاني پيراهن هاي ثانويه بازيکنان و ساير کالاهاي مارک دار: چند سال قبل، درآمد
رئال مادريد از درآمدهاي منچستريونايتد نيز فراتر رفت و علت آن کسب 42 درصد سود از راه تجارت بود، در حالي که منچستر تنها 27 درصد از درآمد خود را از اين راه کسب مي کرد. جهت گيري افزايش سود تجاري، رئال مادريد را بر آن داشت تا به دنبال ستاره هاي مشهوري مانند ديويد بکام، رونالدو و كاكا باشد. زيرا مي دانند که حضور چنين افرادي در تيم مي تواند صدها ميليون دلار ارزش را از راه فروش پيراهن منتسب به اين بازيکنان عايد کند.
با توجه به دسترسي جهاني به اروپايي ها و به خصوص انگليس، فوتبال، توجه دو نوع از سرمايه گذاران را به خود جذب کرده است: کارآفريناني همچون ماکوم گلازر (Malcolm Glazer) آمريکايي (مالک باشگاه منچستر يونايتد)، تام هيکس
(Tom Hicks) و جرج گيلت (George Gillet) (که مشترکا مالک باشگاه ليورپول هستند)، رندي لرنر (استون ويلا) و سرمايه گذاران بيلونر معتبري همچون رومن آبراموويچ روسي که بيش از يک بيليون دلار در چلسي سرمايه گذاري کرده است و نخست وزير پيشين تايلند، تاکسين شيناواترا (Thaksin Shinawatra) که سال گذشته منچسترسيتي را خريداري کرد. چلسي با ورزشگاه 42هزار نفري اش، گرچه ظاهرا از ديدگاه تجاري عملکرد ضعيفي داشته است (درآمد سالانه آن از ميزان سرمايه گذاري آبراموويچ به مراتب کمتر بوده است)؛ اما براي بيلونر روسي نسبت به ديگر راه هاي سرمايه گذاري، ريسک کمتري دارد.
رشد مالکان خارجي باشگاه هاي انگليس با هر انگيزه اي، صدها ميليون دلار را به بازار نقل و انتقالات تيم هايي که براي صدرنشيني رقابت مي کنند، تزريق کرده است. اين رقابت يک رقابت کشنده است، زيرا درآمدها ارتباط نزديکي به کارآيي تيم دارند: تنها چهار تيم از ميان بيست تيم ليگ برتر انگليس صلاحيت حضور در ليگ قهرمانان اروپا را دارند و در سال هاي اخير منچستر يونايتد، چلسي، آرسنال و ليورپول اين چهار فرصت را در قبضه خود گرفته اند. آنها ناچار به بردهاي متوالي براي دستيابي به چنين ليگي هستند و شکست در تحقق چنين امري، مي تواند از لحاظ تجاري فاجعه بار باشد. اوضاع در پايين جدول از اين بدتر است. جايي که سقوط سه تيم انتهايي به ليگ دسته دوم، سبب واگذاري سهم 50 ميليون دلاري آنها از عايدات پخش تلويزيوني به سه تيم جديدي مي شود که به ليگ برتر صعود کرده اند.
بقا در جمع تيم هاي برتر، نيازمند صرف مبالغ بيشتر همراه با ادامه تمرکز بر بهترين استعدادهاي جهان براي جذب در تيم است و اگر تيمي قادر به جذب سرمايه گذار معتبر نباشد، بايد درآمد خود را به هر ترتيب افزايش دهد (مثلااز طريق افزايش ظرفيت استاديومش). آرسنال چند سال قبل از استاديوم 38.000 نفري خود به نام هايبري به استاديوم 60.000 نفري خود به نام امارات نقل مکان کرد. اين امر سبب افزايش دوبرابري درآمد باشگاه به 180 ميليون دلار گرديد. البته مشکل بديهي در اين ميان، نياز به سرمايه گذاري عظيم براي ايجاد استاديوم جديد است و باشگاه آرسنال اخيرا اعلام کرد که پرداخت سالانه مربوط به استاديوم جديد، نزديک به 48 ميليون دلار است به اين معني که قابليت رقابت باشگاه وابسته به خلاقيت فردي مربي، آرسون ونگر، در خريد استعدادهاي کشف نشده فوتبال و وارد کردن آنها به جمع بازيکنان سطح جهاني فوتبال است که بتوان پس از مدت کوتاهي ايشان را به قيمت بالايي فروخت.
به اين ترتيب در سيستمي که پول موفقيت و موفقيت پول را مي سازد، احتمالاثروتمندترين باشگاه هاي فوتبال اروپايي، ثروتمند تر مي شوند و بقيه تيم ها در جهت بقا در کشمکش هستند.
اقتصاد تورمي فوتبال را شايد بتوان به سادگي، يکي از زمينه هاي خوب سرمايه گذاري در وضعيت کنوني بازار دانست. تجربه واقعي سرمايه گذاري در زمينه املاک، ما را متقاعد کرده است که رفتار حبابي اقتصاد طي مقاطعي، کاملامنطقي به نظر مي رسد، اما يقينا ريسک هايي نيز در اين زمينه وجود دارد. بار بدهي جاري باشگاه هاي برتر انگليسي تقريبا 12 ميليون دلار (که 3 ميليون آن تنها به چلسي و منچستر يونايتد برمي گردد) است. شواهد ليگ هاي سال هاي 2006 و 2007 نشان مي دهد که پرداخت دستمزدهاي سالانه در حدود 3 بيليون دلار بوده است، در حالي که درآمد کل، کمي بيش از 8/3 بيليون دلار بوده است که تنها هشت تيم از جمع بيست تيم ليگ برتر، سود خالص خود را اعلام کرده اند. درآمد با شبکه تلويزيوني جديد، افزايش خواهد يافت، اما با افزايش دستمزدها کاهش خواهد يافت.
اگر اقتصاد جهاني، خروجي ها را به سمت بليت و مبادلات تجاري اين حيطه هدايت کند و شرايط به سود تيم هاي برتر بماند، بازار نقل و انتقالات برخي اصلاحات را به خود خواهد ديد از جمله رقابت تيم هاي مياني ليگ شديدتر خواهد شد و اگر ذي نفعان چنين تيم هايي، به ناگاه آنها را رها کنند، اوضاع وخيمي برايشان بروز خواهد کرد.
سرگذشت ليدزيونايتد يکي از داستان هاي عبرت آموز تيم هاي امروزي ليگ برتر است. اين تيم شمال انگليسي، اعتبارات خود را به صورت غيرمعقول در جهت جذب بازيکناني براي باقي ماندن در کورس رقابت هاي انگليس و اروپا اختصاص داد و دچار فاجعه از دست دادن صلاحيت ابقا در ليگ شد. نتيجه پيش بيني هاي غيرواقعي درآمدها، ليدزيونايتد را ناچار به فروش يکجا و ارزان ستاره هاي تيم نمود، اما اين امر به جلوگيري از سقوط اقتصادي اش منجر نشد و سبب شده است که امروز شاهد حضور تيم ليدزيونايتد در ليگ دسته سوم انگليس باشيم. با دست به دست شدن رفاه و موفقيت در اين حيطه توسط طرفداران، فاجعه در فوتبال به فاجعه در بانک نيز قابل سرايت است.
با اين حال به رغم ريسک ها، هنوز افق ديد اروپا و جهان نسبت به بازار فوتبال روشن است. به همين خاطر با تعطيلي سه هفته اي ليگ برتر، هواداران مراجعه کننده که قاعدتا مشتاقانه بازيکنان مورد علاقه خود را فرامي خوانند، خود را ناچار به پذيرش ترک برخي بازيکنان و ورود ناگهاني برخي بازيکنان جديد مي بينند و به دليل محدوديت هاي مالي، صداي تشويق کنندگان تيم نبايد از صداي حسابداران آن بالاتر برود.
ترجمه:روزنامه دنياي اقتصاد
منبع: تايم
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات بلاگ
Arsenal till I die
تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۹/۲۶
بازدید پست : ۱,۴۵۱ بار
کل بازدید: ۷۵,۹۰۵ بار
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
VS
ایپسویچ
۱۴۰۳/۱۰/۷ ۲۳:۴۵
بازی قبلی آرسنال
کریستال پالاس
1
-
5
آرسنال
۱۴۰۳/۱۰/۱ ۲۱:۰۰