- خانه
- اخبار
- خاطرات شکست ناپذیران
- داستان هایی از شکست ناپذیران - دنیس برکمپ
بازیکن شماره ۱۰ هلندی ما در سال ۱۹۹۵ با انتقالی پر سر و صدا از اینترمیلان به جمع توپچیها پیوست و در فصل ۱۹۹۷/۹۸ که موفق به کسب دوگانه لیگ و حذفی شدیم، به عنوان بهترین بازیکن فصل از سوی اتحادیه بازیکنان حرفهای و اتحادیه نویسندگان فوتبال انگلیس انتخاب شد.
او در فصل ۲۰۰۱/۰۲ که دوباره موفق به کسب دوگانه شد، نقشی کلیدی ایفا کرد و در تمامی رقابتها ۱۴ گل به ثمر رساند. در آغاز فصل "شکست ناپذیران" او موفق به کسب ۵ جام قهرمانی، ۳۱۶ بازی و ۱۰۴ گل شده بود.
برکمپ در تمامی بازی های آن فصل به جز ۱۰ مسابقه حضور داشت و در ماه فوریه به طور مشترک (با ادو) برنده جایزه بهترین بازیکن ماه لیگ برتر شد. او انتظار داشت فصل ۲۰۰۳/۰۴ آخرین فصل حضورش باشد، اما عملکرد درخشانش باعث شد دو سال دیگر هم به میدان برود و در نهایت با رکورد ۴۲۳ بازی، ۱۲۰ گل و ۹۴ پاس گل در لیگ برتر از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
ورزشگاه امارات با بازی خداحافظی او در جولای ۲۰۰۶ افتتاح شد و مجسمه او نیز در سال ۲۰۱۴ رونمایی گردید. اخیراً برای مرور خاطرات فصل فوق العاده "شکست ناپذیران" با این اسطوره هلندی گفتگویی داشتیم.
در ابتدای آن فصل، شما در مصاحبهای گفته بودید که قطعا آخرین فصل حضور شما قبل از بازنشستگی خواهد بود. آیا این موضوع با دانستن اینکه این فصل آخر شماست، تاثیری روی رویکردتان به آن فصل داشت؟
راستش را بخواهید، یادم نمیآید که چنین حرفی زده باشم، اما با توجه به دوران حرفهای که تا آن موقع داشتم، میتوانم آن را تصور کنم. آرسن ونگر سیاستی داشت که فقط به بازیکنان بالای ۳۰ سال قرارداد یک ساله میداد و من در ابتدای آن فصل ۳۴ ساله بودم. به عنوان یک فوتبالیست میدانید که اگر تا حدود ۳۳ سالگی بازی کنید، مخصوصا در لیگ برتر با تمام بازیها و سفرها و همه چیز، عملکرد خوبی داشتهاید.
در آن مرحله شما همیشه فکر میکنید که این ممکن است آخرین فصل شما باشد، بنابراین بله، من هم به این موضوع فکر میکردم، اما هرگز انتظار نداشتم چنین فصلی را تجربه کنم و مطمئناً این موضوع باعث شد نظرم عوض شود که میتوانم بیشتر بازی کنم. اما فکر نمیکنم با رویکرد متفاوتی وارد آن فصل شدم.
در ۳۴ سالگی فقط میخواستم از آن لذت ببرم و آمادگی جسمانیام را حفظ کنم و سعی کنم آن را به بهترین فصل فوتبالیام تبدیل کنم. اما در آن سن همه چیز به آمادگی جسمانی بستگی دارد و فکر میکنم در آن زمینه فصل خوبی را بدون مصدومیت های جدی سپری کردم، بنابراین از نظر ذهنی آزاد بودم تا از آن لذت ببرم.
در طول دوران حرفهایت، نبردهای زیادی با منچستریونایتد داشتیم، اما یکی از شدیدترین آنها در ابتدای آن فصل بود - تساوی بدون گل در اولدترافورد. خاطرات شما از آن روز چیست؟
وقتی به آرسنال آمدم، منچستریونایتد تیم برتر بود و ما یکی از تیمهایی بودیم که سعی داشتیم با آنها رقابت کنیم. آنها همیشه به عنوان چالش اصلی دیده میشدند، اما در نهایت از آنها عبور کردیم.
ما به تیم بهتری تبدیل شدیم و مردم به این شکل به ما نگاه میکردند. در آن بازی مشخص بود که آنها برای کسب نتیجه مقابل ما بسیار مشتاق بودند و در نهایت از تساوی کمی ناامید شدیم. چند سال قبل، ما از یک تساوی در آنجا خوشحال میشدیم، اما ما تغییر کرده بودیم و احساس میکردیم میتوانیم نتیجه بهتری کسب کنیم.
سپس در پایان با از دست رفتن پنالتی آنها، احساسات زیادی برانگیخته شد. من همیشه سعی میکنم آرامش را حفظ کنم و اجازه ندهم اوضاع از کنترل خارج شود، اما وقتی در وسط آن هستید، میخواهید از بازیکنان خود محافظت کنید. این فوتبال است، شما نمیخواهید احمقانه رفتار شود، اما احساس میکردیم که نباید آن پنالتی علیه ما گرفته میشد.
چند تصمیم به ضرر ما گرفته شد و آنها هم از اینکه نتوانستند ما را شکست دهند، ناامید شدند.
اولین باری که در آن فصل به عنوان کاپیتان آرسنال به میدان رفتید، اوایل فصل و در بیرمنگام بود. آیا این نشانهای از تعداد رهبران حاضر در تیم در آن زمان بود؟
بله، وقتی چنین تجربهای داشته باشید، همه چیز آسانتر میشود. دیگر بازی کردن در استادیوم های بزرگ و مقابل تیم های قدرتمند، آنقدرها هم مهم نیست. شما فقط میدانید که چگونه با تماشاگران و همه چیز کنار بیایید و میتوانید روی برنامه بازی تمرکز کنید. میتوانید به آنجا بروید، بازی کنید، نتیجه را بگیرید و به سراغ بازی بعدی بروید.
این اساساً دیدگاه ما بود. مثلاً نتیجه بازی مقابل منچستریونایتد - به عنوان یک بازیکن جوان، ممکن است از عدم برد عصبانی و ناراحت باشید. اما بعد فکر میکنید، "نگاه کن، بد نیست، میتوانست بدتر باشد، بیایید به بازی بعدی برویم."
شما و تیری آنری چهار سال با هم بازی کرده بودید – در آن مقطع، همکاریتان را چگونه توصیف میکنید؟
کل شراکت ما بر پایه احترام بنا شده بود. ما احترام زیادی برای هم قائل بودیم و در آن مقطع از حرفه خودم، واقعا خوشحال بودم که فقط نقش پشتیبان تیری را بازی کنم! میخواستم با دانستن دقیق نقش خودم، به تیم کمک کنم تا کامل باشد. نقش من این بود که با هافبکها هماهنگ شوم و سپس برای پادشاه – پادشاه تیری! – موقعیتسازی کنم.
او آنقدر فوقالعاده در آن زمان خوب بود که احمقانه بود فقط روی خودتان تمرکز کنید یا خودخواه باشید. این مردی بود که میتوانست گلهای بیشتری بزند و برای شما بازیها را ببرد. من از اینکه فقط برای او موقعیتسازی میکردم و در خط حمله با هم ارتباط برقرار میکردیم، خیلی خوشحال بودم.
بازی کردن با او تا حدودی آسان بود. تا آن زمان، ما همدیگر را کاملا میشناختیم. میدانستم او چه میخواهد انجام دهد، و او هم میدانست وقتی من توپ را میگیرم، دقیقا چه حرکتی باید انجام دهد یا درخواست پاس دو نفره کند. این از تجربه، تمرین در کنار هم و بازی کردن در مسابقات به دست آمده بود. اما شما باید از نظر هوش و همچنین از نظر فوتبالی و زیرکی خیابانی، در سطح خاصی با هم باشید.
شما باید از همدیگر بدانید که دیگری در آن لحظه چه میخواهد انجام دهد، و ما این را میدانستیم. بنابراین برای من، خیلی سخت نبود چون او بازیکنی بود که – در هر بخش از فوتبال – در سطح بالا بود. شما نمیتوانید ضعفهایی در بازی او پیدا کنید، و بازی کردن با چنین بازیکنی عالی است، زیرا با هم میتوانید هر موقعیتی را به گل تبدیل کنید.
چه حس لذت بخشی بود که آن لحظه را تجربه کنیم، با این آگاهی که شما و تیم در اوج قدرت خود قرار داشتید؟
باورنکردنی بود. من واقعاً فکر میکنم در آن مقطع به کمال نزدیک شدیم. برنامه بازی ما، و تمام کیفیتی که در ترکیب داشتیم، اما نکته اصلی برای من سرعت بازی ما بود. سرعت بازی باورنکردنی بالا بود.
من معتقدم در آن زمینه می توانستیم با فوتبال امروزی به خوبی رقابت کنیم. ما در سراسر زمین پرواز میکردیم، حرکات دقیق، بازی ترکیبی - همه چیز. بازی کردن در آن تیم بسیار لذت بخش بود.
حتی در تمرینات هم کیفیت خیلی بالا بود، اما ما آزادی بیان خودمان را هم داشتیم و به هم احترام میگذاشتیم. بعد هم نتایج حاصل شد. ما تعادل کاملی بین تجربه، بازیکنانی که میخواستند بازی کنند، بازیکنانی که میخواستند مستحکم باشند، داشتیم. همه ما ذهنیت یکسانی داشتیم و این باعث شد به نتایج برسیم. یک لذت محض بود.
من ۳۴ ساله بودم اما گاهی اوقات احساس میکردم مثل یک بچه هستم، چون بیرون رفتن به زمین آنقدر سرگرم کننده بود. آن احساسی که میدانید از حریف قویتر هستید، جادویی است. میدانستیم که برنده خواهیم شد، فقط یک سوال بود که با چه نتیجه ای و چگونه این کار را انجام خواهیم داد. این یک قدرت عظیم است که تجربه کردن آن فوق العاده است. من چند بار در دوران حرفه ای ام آن را تجربه کردم، اما با این تیم بسیار خاص بود.
در آن تیم بازیکنان گمنام هم بودند، پویایی تیم با بازیکنانی که به اندازه کافی بازی نمیکردند چگونه بود؟
در فوتبال همیشه سلسله مراتبی وجود دارد و همه میدانند که چطور درون تیم کار میکند. گاهی اوقات شبیه دنیای حیوانات است، نگاه میکنید و فکر میکنید، "خب، بهترین بازیکن کیست، قوی ترین کیست، من چطور باید جا بیفتم؟" و من فکر میکنم آرسن در جا دادن همه بازیکنان فوق العاده عمل کرد.
همه در آن تیم، چه در ترکیب اصلی و چه هر جای دیگر، جایگاه خود را میدانستند و برای به چالش کشیدن جایگاه خود خوشحال بودند. در تمرینات هیچ چهره ناراحتی دیده نمیشد. شاید یک یا دو بازیکن در مقاطعی خاص خواهان دقایق بازی بیشتری بودند، اما در طول فصل همه نقش خود را میدانستند و راضی بودند.
خود من قبلاً در تیم در موقعیتی بودم که گلزن اصلی بودم، اما آن فصل هم جایگاه خودم را میدانستم - تیری آنری در گلزنی بازیکن بسیار بهتری بود. بنابراین من هم جایگاه خودم را پیدا کردم.
ما گیلبرتو و پاتریک را داشتیم که برای تصاحب توپ فوق العاده تلاش میکردند. پیرس و لیونبرگ نقش های خود را میدانستند، خط دفاعی جایگاه خود را میدانست، دروازهبان بسیار جدی بود - همه میدانستند چگونه بازیها را ببرند. هدف این بود که برای بازیکنان خط حمله موقعیت ایجاد کنند، بنابراین در آن تیم هیچ دلخوری وجود نداشت.
یِنس (لمن) اخیرا به ما گفت شما دو نفر صمیمی بودید و هر روز مسابقه کنار هم در اتوبوس مینشستید. او بیرون از زمین چطور بود؟
خب، اول از همه، دنبال کردن یک دروازهبان مثل دیوید سیمن کار راحتی نبود، بنابراین همه به او نگاه میکردند تا ببینند چه چیزی برای ما به ارمغان میآورد. اما برای من او یک دروازهبان سنتی بود که در جلسات تمرینی – هر روز و هر روز – سخت تلاش میکرد تا بازیاش را بهتر کند.
او بسیار جدی بود، شاید گاهی اوقات بیش از حد جدی! اما او آنجا بود تا گل نخورد. او آنجا نبود تا تماشاچیان را سرگرم کند، او آنجا بود تا کارش را انجام دهد. او یک حرفهای واقعی بود و من با او رابطه خوبی داشتم.
من از آن ایده که هر روز باید سخت کار کرد خوشم میآمد و همچنین همسن و سال بودیم که این به ما کمک میکرد. ما به مسائل به یک چشم نگاه میکردیم و من از اینکه او برای تیم بود و کارش را به درستی انجام میداد، لذت میبردم.
بهترین لحظات شما در فصل ۲۰۰۳/۰۴ چه بود؟
حدود ۲۰ بازی در لیگ فیکس بودم، بنابراین از نظر فیزیکی فصل خوبی بود و از همه آن لذت بردم. فکر میکنم نقش من به خصوص در اواخر فصل بیشتر شد. چند پاس گل را به یاد میآورم. پاس گلم برای پاتریک در چلسی از نظر فنی خیلی خوب بود و از آن راضی بودم. و البته پاس گل در آخرین روز مقابل لستر، باز هم برای پاتریک، که باعث شد بازی را ببریم.
اما بهترین لحظهام برای من کل فصل بود - در پایان آن ۳۵ ساله شدم، بنابراین تبدیل شدن به یک "شکستناپذیر" واقعاً خاص بود و با گذشت هر سال خاصتر میشود. سپس قهرمانی در لیگ مقابل تاتنهام هم - همه این چیزها کنار هم قرار گرفتند و بودن در آن تیم واقعاً لذتبخش بود.
در نهایت، فکر کردن به لحظاتی مانند آن، ۲۰ سال بعد چقدر خاص است؟
وقتی در حال بازی کردن هستید، در لحظه هستید و به این چیزها فکر نمیکنید، اما وقتی بازی را کنار میگذارید به آن لحظات فکر میکنید.
این تیم واقعاً لایق یک میراث است. مردم همیشه آن را به یاد خواهند آورد، همیشه در کتابها به عنوان چیزی باورنکردنی خاص خواهد بود. نمیدانید که آیا این کار دوباره در لیگ برتر انجام خواهد شد یا نه - هیچکس نمیداند.
با نگاه کردن به تمام فیلمهای گلها و بازیها متوجه میشوید که این گروه از بازیکنان بااستعداد، گروهی بسیار بسیار خاص بودند. بخشی از آن بودن و توانایی نگاه کردن به گذشته، چون خوشبختانه فیلمها وجود دارند، چیزی واقعاً خاص است. هر بازیکن در آن گروه شایسته آن است و همیشه به عنوان چیزی واقعاً خاص در دوران حرفهای و زندگی خود به آن نگاه خواهد کرد.
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات خبر
به قلم عباس رضایی
دستهبندی: خاطرات شکست ناپذیران
منبع : Arsenal.com
بازدید: ۳۰۵ بار
اشتراکگذاری
بازی قبلی آرسنال
کریستال پالاس
آرسنال
۱۴۰۳/۱۰/۱ ۲۱:۰۰
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
ایپسویچ
۱۴۰۳/۱۰/۷ ۲۳:۴۵
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۲ ۲۱:۰۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۵ ۲۱:۰۰
لیگ های دیگر
۱۴۰۳/۱۰/۲۲ ۱۸:۳۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۲۶ ۲۳:۳۰
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۲۹ ۲۱:۰۰