loading
در حال بررسی درخواست شما
داستان هایی از شکست ناپذیران - گراهام استک
داستان هایی از شکست ناپذیران - گراهام استک

داستان هایی از شکست ناپذیران - گراهام استک

استکی، همانطور که در زمین تمرین صدایش می‌کردند، در ابتدای آن فصل ۲۲ ساله شد و بدون حتی یک بازی در لیگ برتر، وارد فصل ۲۰۰۳/۰۴ شد.

او به عنوان قهرمان جام حذفی جوانان با ما، فصل ۲۰۰۲/۰۳ را به عنوان دروازه‌بان اصلی به صورت قرضی در تیم بورن (در لیگ برتر بلژیک) گذراند، قبل از اینکه برگردد و به تیم اصلی ملحق شود. با مصدومیت استوارت تیلور و رامی شعبان، گراهام استک در تمام به جز ۱۰ بازی ما در لیگ برتر آن فصل و همچنین همه بازی های لیگ قهرمانان روی نیمکت بود.

او دروازه بان فیکس در جام اتحادیه بود (در ضربات پنالتی اولین بازی خود گلزنی کرد) و در نهایت به تیم کمک کرد تا به نیمه نهایی برسد. استکی، که برای تیم ملی زیر ۲۱ سال جمهوری ایرلند بازی کرده بود، شخصیتی بسیار محبوب و مثبت در رختکن بود و رابطه کاری فوق العاده ای با ینس لمن که در ابتدای فصل به باشگاه آمده بود، برقرار کرد.

استکی در اواسط فصل ۲۰۰۵/۰۶ به ریدینگ رفت، بعداً برای هیبرنیان در اسکاتلند و سپس بارنت بازی کرد و بعد به مربیگری روی آورد. ما برای مرور خاطرات او از دوران شکست ناپذیران با او صحبت کردیم.

بعد از فصل قرضی در بورن، وقتی به باشگاه برگشتی احساس می‌کردی آماده هستی که یه قدم به جلو برداری؟

قبل از اینکه برای قرضی برم، صحبت‌هایی که با سرمربی داشتم در مورد آماده کردن خودم برای بازی در تیم اصلی بود. تجربه مثبتی در بلژیک داشتم - نمی خواستم به یک تیم لیگ پایین‌تر بروم - و آرسنال با بورن همکاری داشت. با چند تا از هم تیمی های جوانانم هم رفتم و یایا توره و چند بازیکن خوب دیگر هم آنجا بودند. تیم خوبی بود.

در مقابل تیم هایی مثل اندرلخت، بروژ و استاندارد لیژ بازی کردیم و خودم را به عنوان شماره یک تثبیت کردم. برای من یه مسیر یادگیری عالی بود. بنابراین وقتی برگشتم احساس می‌کردم نمی‌توانستم خودم را خیلی بهتر آماده کنم، اما آیا فکر می‌کردم برای داشتن فصلی که پیش رو داشتم آماده هستم؟ نه، حتی برای یک دقیقه فکر نمی کردم اینطور پیش برود.

آن تابستان به تیم اصلی ارتقا پیدا کردی تا در کنار استوارت تیلور، رامی شعبان و ینس لمن باشی. بودن در آن موقعیت چگونه بود؟

من خودم را تقریباً گزینه چهارم می‌دیدم و فکر می‌کردم شاید یک فصل دیگر به صورت قرضی جایی بازی کنم، اما پیش فصل خیلی خوب پیش رفت، با تیم در اتریش بودم و عملکرد خوبی داشتم. سپس – همانطور که در فوتبال اتفاق می‌افتد – مصدومیت‌هایی برای استوارت و رامی پیش آمد و آن موقع بود که برایم خیلی واقعی شد.

توضیح دادن اینکه وقتی برای اولین بار وارد رختکن تیم اصلی می‌شوید چه حسی دارد، خیلی سخت است. وقتی برای آن پیش فصل برگشتم، اسم من روی در رختکن تیم اصلی بود و آن را به عنوان پاداش سرمربی برای داشتن یک فصل خوب در بلژیک می‌دیدم. اما بعداً بازی کردن با آن بازیکنان و سفر به بازی‌ها، یک چیز کاملاً متفاوت است و زودتر از آنچه فکر می‌کردم اتفاق افتاد.

در ذهنم می‌دانستم که توانایی‌اش را دارم، می‌دانستم نقاط قوتی دارم که شاید استوارت و رامی نداشتند، اما تجربه آنها را نداشتم. اما فرصت من زودتر از آنچه انتظار داشتم پیش آمد. وقتی پیش آمد، می‌دانستم که نمی‌توانم کسی را ناامید کنم، به خصوص خودم را.

من شماره ۲۴ را می‌پوشیدم، بنابراین بین سول کمپل و کانو در رختکن می‌نشستم – من در محاصره افسانه‌های مطلق و قهرمانان جهان بودم، بازیکنانی که از جایگاه تماشاچی‌های آرسنال تماشا می‌کردم. و حالا من در کنار آن‌ها بودم. این فرصتی بود که نمی‌خواستم از دست بدهم، بنابراین کاملاً خودم را وقفش کردم. همانطور که آمار نشان می‌دهد، وقتی آن فرصت را به دست آوردم، خستگی ناپذیر کار کردم تا جایگاهم را در تیم حفظ کنم.

شما رابطه خوبی با ینس داشتید. اولین برداشت‌تان از او زمانی که به باشگاه آمد چه بود؟

من همیشه با دروازه‌بان‌های طراز اولی مثل دیوید سیمن، جان لوکیچ، الکس مانینگر و ریچارد رایت کار کرده بودم. یِنس از نظر فیزیک و حضور درون دروازه شباهت‌هایی به دیوید داشت، اما از لحاظ شخصیتی متفاوت بودند.

یِنس بسیار متمرکز و جنگنده بود. او یک برنده به تمام معنا بود. وقتی فوتبال تنیس‌ بازی می‌کردیم، می‌خواست مرا شکست دهد. اگر مسابقه دو داشتیم یا در حال گرم کردن بودیم، می‌خواست من را شکست دهد. هر چیزی که بود، او به شدت می‌خواست برنده شود و من یک جوان تازه وارد، یک پسر پررو از لندن بودم و من هم می‌خواستم همه چیز را ببرم! بنابراین هر وقت برنده می‌شدم، خجالت نمی‌کشیدم که به او بفهمانم!

فکر می‌کنم او کمی این اخلاق مرا دوست داشت و با وجود جدیت و رقابتی که داشتیم، فکر نمی‌کنم یِنس هرگز فکر می‌کرد که من واقعاً جایگاه او را به چالش بکشم. و نباید هم چنین کاری می‌کردم، چون بدیهی است که او به عنوان یک دروازه‌بان سر و گردن از من بالاتر بود. من هیچ فشاری برای جایگاهش به او وارد نمی‌کردم، چون این وظیفه من در آن تیم نبود. وظیفه من این بود که آماده باشم، در صورت نیاز آماده باشم و کسی را ناامید نکنم.

همچنین فقط یک حضور مثبت در تیم بودم. می‌دانستم که باید سخت‌تر از همه تلاش کنم، چون به نظر خودم کمترین توانایی را در آن رختکن داشتم. شاید برخی فکر کنند این حرف‌ها کمی تند است، اما این طوری به قضیه نگاه می‌کردم و این یعنی نمی‌توانستم یک روز بد داشته باشم. باید مطمئن می‌شدم که هر روز و هر لحظه برای تمرین با تمام توانم آماده هستم، در غیر این صورت استو یا رامی دوباره درون دروازه می‌ایستادند.

وقتی استوارت تیلور در ماه آگوست مصدوم شد و شما را به گزینه دوم تبدیل کرد، آیا صحبت‌هایی در مورد آوردن یک دروازه‌بان دیگر توسط سرمربی وجود داشت؟

نه، تا جایی که من می‌دانم، صحبتی نبود. با سرمربی در این مورد صحبت کردم، او فقط به من گفت که آماده باشم چون با تیم سفر خواهم کرد. او به من اعتماد به نفس داد.

اینکه آیا زمزمه‌هایی در مورد اینکه دنبال کسی می‌گردند وجود داشت یا نه، نمی‌دانم. شاید هم بوده و من درک می‌کنم، چون این باشگاه فوتبال آرسنال است.

نگاهی به نیمکت‌های لیگ برتر بیندازید، هر تیمی بازیکنان ملی‌پوش کاملی دارد که نمی‌توانند بازی کنند. برخی از دروازه‌بان‌ها با ۳۰۰ بازی روی نیمکت هستند. اما من بدون اینکه حتی یک بازی لیگ برتر انجام داده باشم، شماره دو بودم.

می‌دانستم استوارت برای بازی کردن بی‌تاب است. می‌دانستم او چقدر خوب است، او یک سال بالاتر از من در تیم جوانان بود. همچنین می‌دانستم که رامی را از خارج از کشور جذب کرده‌ایم، یک بازیکن فیزیکی تنومند، و او برای اینکه درگیر نباشد به اینجا نیامده بود. بنابراین رقابت گرم بود، خیلی گرم، اما نمی‌خواستم مهم‌ترین فصل فوتبالی‌ام را از دست بدهم. سرمربی از من حمایت کرد و در نهایت در تقریباً تمام بازی‌ها در ترکیب تیم بودم.

با وجود کم تجربگی، شما فقط یک کارت قرمز یا مصدومیت با حضور در یک بازی بزرگ و پر فشار فاصله داشتید. آن موقع چه احساسی داشتید؟

می‌دانم، تصور کنید پشت سر ینس نشستن چه حسی داشت! من یک کیسه‌ی اعصاب بودم! چند بار به بازی کردن نزدیک شدم. یادم می‌آید در بازی مقابل تاتنهام، او درگیری داشت و فکر می‌کنم کارت گرفت، و همچنین در بازی خارج از خانه مقابل لیورپول برای مدتی مصدوم شد و من مجبور شدم گرم کنم.

چند اتفاق دیگر هم افتاد که ینس درگیر شد و من فکر می‌کردم، «الان اخراج می‌شود!» او روی لبه تیغ بود، پرخاشگر بود، اما همین او را به یک دروازه‌بان عالی تبدیل می‌کرد.

دروغ نمی‌گویم، خیلی استرس‌آور بود – اما بعد به عقب نگاه می‌کنی و می‌فهمی که او حتی یک دقیقه هم بازی را از دست نداد. الان دروازه‌بان‌های زیادی نیستند که بتوانند یک فصل کامل را بدون از دست دادن حتی یک بازی سپری کنند. سعی کنید خودتان را جای من بگذارید، با سه یا چهار بازی مانده – واقعاً نگران‌کننده بود!

در شرایط عادی، بعد از قطعی کردن قهرمانی، ممکن بود ینس برای آن بازی‌های آخر استراحت می‌کرد، اما با رکورد بدون شکست، اوضاع متفاوت بود، نه؟

بله، کاملاً متوجه بودم. موافقم، اگر یک یا دو بازی را باخته بودیم، فکر می‌کنم فرصت بازی به من می‌رسید. چند بازیکن دیگر در آن تیم بودند که شاید دقایق بیشتری بازی می‌کردند، اما با رکوردی که داشتیم، هیچ استراحتی وجود نداشت.

این خلاصه‌ای از شرایط گروه در آن زمان است، و چیزی که آن را خاص می‌کرد این بود که هیچ فضایی برای سهل‌انگاری وجود نداشت. هر بازی، هر جلسه تمرینی، با ۱۰۰٪ تمرکز انجام می‌شد. ما تا اواخر فصل در تمام رقابت‌ها بودیم، رکورد بدون شکست را برای حفظ داشتیم، بنابراین هیچ جایی برای کم‌کاری وجود نداشت.

نقش دروازه‌بان ذخیره آن زمان هم کمی متفاوت بود، نه؟

بله، خیلی‌ها یادشان نمی‌آید که ما در روزهای مسابقه مربی دروازه‌بان همراه خود نداشتیم، بنابراین این کار من بود. ما به اولدترافورد یا آنفیلد یا وایت هارت لین می‌رفتیم و من مسئولیت گرم کردن ینس را بر عهده داشتم و می‌توانم به شما بگویم که خود این کار هم استرس‌زا بود! اگر توپ را به اندازه کافی محکم یا کمی کج پرتاب می‌کردم، غول آلمانی حسابی به من می‌توپید! او چیزی می‌گفت، و حرف‌های خوشایندی هم نبود! بنابراین حتی زمانی که بازی نمی‌کردم، در آن بازی‌ها هرگز نمی‌توانستم آرام باشم.

کار سختی بود، همیشه فکر می‌کردم که باید در صورت نیاز برای بازی آماده باشم، که بودم، اما باید برای گرم کردن‌ها هم کاملاً آماده می‌بودم. به نوعی، و شاید الان مضحک به نظر برسد، اما به نحوه انجام آن کار واقعاً افتخار می‌کردم. این مسئولیت بزرگی برای من در آن سن، با یک دروازه‌بان افسانه‌ای بود، و بعداً در دوران حرفه‌ام، زمانی که خودم شماره یک شدم، به من کمک زیادی کرد.

من و ینس رابطه فوق‌العاده‌ای داشتیم. اختلاف سنی زیادی وجود داشت، اما رابطه عالی‌ای داشتیم که در آن می‌دانستیم چه چیزی باعث عصبانیت دیگری می‌شود.

با اینکه اون فصل تو لیگ بازی نکردی، ولی احساس می‌کردی بخشی از اون دستاورد هستی؟

بله، قطعا دوست داشتم بازی می‌کردم، اما چند نفر می‌تونن بگن بخشی از یه فصل بدون شکست بودن؟ مخصوصا دروازه‌بان‌ها، فقط دوتا از ما بودیم، هرچند می‌دونم استوارت و رامی هم کمی درگیر بودن.

الان چهار تا بچه دارم و وقتی به عقب نگاه می‌کنم، اینکه بتونم بهشون بگم بازی کردم یه چیز دیگه می‌بود، اما فقط بخشی از اون بودن، اینکه به عنوان یک "شکست‌ناپذیر" شناخته بشم، برای من و بچه‌ها خیلی دنیا رو قشنگ‌تر می‌کنه. یه حس فوق‌العاده‌ست و بازیکنا الان یه گروه واتس‌اپ دارن، و وقتی بچه‌ها چیزی تو گروه می‌ذارن، مرور اون لحظات واقعا لذت‌بخش هست.

آیا اون موقع متوجه بزرگی این دستاورد بودی؟

قطعا نه، این رو با اعتراف کامل می‌گم. با نگاه به گذشته، عجیب به نظر میاد، اما فوتبال اون موقع آسون بود. هر هفته برنده می‌شدیم – عاشقش بودم! اما متاسفانه تقریبا زیادی خوب بود. از همون اول کارم سر میز بهترین‌ها نشستم و بعد از اون، هر چیزی که به دنبالش میاد، زیر سوال می‌بری.

هیچوقت نمیگم خیلی زود بود، خیلی زیاد بود، چون هرگز عوضش نمی‌کردم، اما تجربه کردنش تو اون سن باورنکردنی بود. فکر می‌کنم حضور تو اون تیم به کل دوران فوتبالم هم کمک کرد، و مربی‌های دیگه فکر می‌کردن اگه تو همچین جمعی بودم، حتما یه چیزی تو وجودم هست. در کل، یه فصل فوق‌العاده خاص بود.

آخرین اخبار آرسنال

جزئیات خبر
avatar تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۲/۱۴ ۱۶:۰۱
به قلم عباس رضایی
دسته‌بندی: خاطرات شکست ناپذیران
منبع : Arsenal.com
بازدید: ۲۰۴ بار
اشتراک‌گذاری
بازی قبلی آرسنال
آرسنال
آرسنال
3 - 0
موناکو
موناکو
لیگ قهرمانان اروپا - استادیوم امارات
۱۴۰۳/۹/۲۱ ۲۳:۳۰
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
آرسنال
VS
اورتون
اورتون
لیگ برتر - استادیوم امارات
۱۴۰۳/۹/۲۴ ۱۸:۳۰
آرسنال - کریستال پالاس
لیگ کاپ
۱۴۰۳/۹/۲۸ ۲۳:۰۰
کریستال پالاس - آرسنال
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱ ۲۱:۰۰
آرسنال - ایپسویچ
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۷ ۲۳:۴۵
برنتفورد - آرسنال
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۲ ۲۱:۰۰
برایتون - آرسنال
لیگ برتر
۱۴۰۳/۱۰/۱۵ ۲۱:۰۰