داستان ابلیس+چندسوال

داستان ازآنجاشروع شدکه خداوندیک مردویک زن ازآتش بی دودخلقت کردنام مردمارج ونام زن مارجه بودآنهافرزندی به نام سام آوردندسام هم فرزندان زیادداشت که به دودسته جن وشیاطین تقسیم میشدن دراین زمان شخصی نام حارث هم زندگی میکردکه بسیارعبادت کاربوددراین میان جنگی درگرفت وخونریزی شدوخداوندبه فرشتگان گفت برویدوباآنهاجنگ کنیددرجنگ آنهاوفرشتگان زن وبچه حارث کشته شدن وحارث دستگیرشدخداوندبه فرشتگان گفت حارث رابه علت عبادت زیادبه آسمان بیاوریدفرشتگان حارث روبه آسمان اول آوردن حارت شب وروزدرحال سجده بودتااینکه حارث ازآسمان اول به دوم وسوم وچهارم بردن درآسمان چهارم سجده حارت 4000سال طول کشیدواوبه آسمان هفتم وداخل بهشت شدحارث ازتمام فرشتگان بیشترعبادت میکردومحبوبتربودیک روزدرباغ بهشت داشت قدم میزدکه شنیدخداوندمیخواهدموجودی ازگل خلق کنیداونزدخداوندرفت وشکایت کردکه اگربرای عبادت هست ماعبادت میکنیم چراموجودی ازگل درست میکنی خداونددستوردادتاحارث به آن گل سجده کنداماحارث سرپیچی کردوگفت من ازآتشم وازگل برترم خداوندستوردادتاحارث راازبهشت بیرون ببرن وحارث ازبهشت رانده شدهرکاری کردکه برگرددولی نگهبانان اجازه ورودنداندتااینکه یک روزدیدماری روى دیواربهشت درحال قدم زدن است اوازمارخواست تااوراواردبهشت کندامامارقبول نکرددرآن موقع مارزیباترین جانداربودوچهارتاپاداشت حارث به مارگفت اگرمن راواردبهشت کنی اسم اعظم خدارابرایت میگویم مارقبول کردوحارث زیردندان مارپنهان شدازآن موقع زهردرندان ماررفت ومارزیبایی خودراازدست دادوقتی واردبهشت شدن ماربه حارث گفت اسم اعظم خداچیست حارث گفت اگرمیفهمیدم خودم استفاده میکردم...داستان یه ذره طولانیه ولی جالبه خیلی...ادامه داستان درپستهای بعدی...
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
1.بزرگترین اشتباه زندگیت؟
2.بزرگترین هدف زندگیت؟
3.بارتز.چیلاورت.تافارل.اشمایکل.کان؟
4.قهرمانی لیگ برتربا15امتیازاختلاف یاقهرمانی لیگ قهرمانان؟