مصاحبه با رئیس

ويژگي اصلي كه يك مربي سطح ممتاز نياز دارد چيست؟
من درباره ي آن زياد فكر كرده ام و دلايل زيادي وجود دارند. به مرور زمان كه به عنوان مربي پيشرفت كردم؛ فهميدم كه مشاهده يك عامل حياتي بود. راهنمايي كردن و تماشا در يك زمان مشكل است. اگر شما بيش از حد درگير راهنمايي تيم شويد چيزهاي زيادي را از دست مي دهيد. من شروع كردم به اينكه چيزهاي بيشتري را به كمكم واگذار كنم و خودم گهگاهي عقب بايستم. مشاهده قطعاً يك موضوع مهم براي حصول اطمينان از كيفيت بالاست و اينكه شما از يك جلسه ي تمريني؛ آنچه را مي خواهيد بدست بياوريد.
دوم؛ من فكر مي كنم شما به پشتكار نياز داريد زيرا امروزه مربيگري در سطح ممتاز يك شغل آسان نيست. اگر شما صبح دوشنبه؛ پس از يك شكست؛ در جلسه ي تمريني فاقد اين ويژگي پشتكار باشيد؛ اين امر بازيكنان را تحت تأثير قرار مي دهد. بنابراين صبح دوشنبه؛ شما دلگرم خواهيد بود؛ شما آماده ايد؛ بايد اشتياق نشان دهيد. من همچنين فكر مي كنم كه يك مربي به خلاقيت نياز دارد. وقتي افراد از شما مي پرسند كه بهترين هدف شما به عنوان مربي كدام بود؛ شما مي خواهيد يك هدف كامل را كه شما را تحت تأثير قرار داد تعيين كنيد. تنظيم جلسه ي تمريني
و بازيكناني كه آن هدف را اجرا كنند در كنترل خلاقيت شماست. سپس آنها طبق عادت آن را انجام مي دهند. من به خاطر مي آورم كه به عنوان يك مربي جوان بازي پرس را در مناطق مهمي از زمين كه در آن زمان ها غير عادي بود؛ به بازيكنانم تعليم مي دادم. بنابراين؛ شما اين خلاقيت را در ذهن بازيكنان قرار مي دهيد و او مي تواند آن را به سطح ديگري منتقل كند؛ زيرا اومي داند كه هردوي شما مي خواهيد چيزها را امتحان كنيد. شما يك عكس العمل زنجيره اي ايجاد مي كنيد كه بازيكنان متفكر توليد مي كند و توسعه ي اين امر شگفت انگيز است.
همچنين داشتن ارتباط ساده مهم است. شما جلسات تمريني را مي بينيد كه در آن مربي هميشه در حال صحبت كردن است و پيام منتقل نمي شود-كلمات در باد گم مي شوند. صحبت ها را ساده و مختصر اما صريح انجام دهيد. آنچه پس از يك جلسه ي تمريني هستيد را به طور كامل روشن كنيد. به خاطر مي آورم وقتي بازيكن بوديم؛ مي ايستاديم و مي خواستيم درباره ي تمرين صحبت كنيم و مربي صحبت هاي مختلفي مي كرد. صحبت كردن زياد يك خطر بزرگ براي يك مربي است.

شما چطور به عنوان يك مربي پيشرفت كرديد؟
خب؛ من در مرز آلمان بزرگ شدم و اين شانس را پيدا كردم كه يك بازيكن تمام وقت شوم. من تصميم گرفتم تا اين ريسك را بپذيرم؛ اما من مصمم بودم كه شكست نخورم؛ بنابراين خواستم تا همه چيز را درباره ي بازي ياد بگيرم. من به مدرسه ي مربيگري استراسبورگ رفتم. در سال اول درجه ي B را گرفتم و سپس به درجه ي كامل خود رسيدم. من تصميم گرفتم وقتي بازيگري ام تمام شد؛ براي مربي شدن آماده باشم. آرزوهاي من فقط بر مربي يا مدير شدن متمركز نبود؛ اما من حتماً مي خواستم در فوتبال بمانم و براي آن آماده باشم. من همه ي كتابهاي مربيگري را مي خواندم-نه اينكه من هرچيزي را كه مي خواندم كپي مي كردم بلكه من كنجكاو و تشنه ي اطلاعات بودم. من خوشبخت بودم كه دوره هاي اتحاديه فوتبال فرانسه بسيار كاربردي بودند و مربيان آن حرفه اي وممتاز بودند.

توصيه شما به يك مربي جوان چيست؟
اكثر مربيان جوان؛ بازيكن بوده اند و از جانب آژانس ها و مربيان حمايت و محافظت مي شوند. اكثر بازيكنان در يك محيط مطلوب زندگي مي كنند. بله؛ شما براي اينكه
يك بازيكن ممتاز باشيد بايد فداكاري كنيد. اما اشتباه نكنيد. وقتي شما يك مربي مي شويد فداكاري بزرگتري بايد انجام دهيد؛ زيرا شما بايد تمام روزتان را بگذاريد. مربيان فقط با تيم خودشان كار نمي كنند بلكه به همه جا مسافرت مي كنند تا بازيكنان و يا رقيبانشان را تماشا كنند. وقتي شما وارد اين بازي مي شويد؛ بايد بسيار سخت كار كنيد-شما و خانواده تان بايد فدا شويد. شما به يك اخلاق كاري ذاتي نياز داريد. يك مربي واقعاً خوب كسي است كه از كار كردن خوشحال باشد و باور كنيد كه سخت كار كردن در مربيگري در كل عمرتان؛ آسان نيست. محرك؛ اشتياق و احساس بايد درون شما باشد زير ا  بازيكنان نياز دارند كه تشخيص دهند شما در كارتان دقت مي كنيد و البته هدف اين است كه بازيكنان نيز همراه شما دقت كنند. اگر مربيان جوان اين ويژگيهايي كه به آن اشاره كردم و توانايي لازم را دااشته باشند؛ پس براي موفقيت شانس دارند. يك نكته ي پاياني؛ آنها بايد پله پله رشد كنند؛ من دقيقاً از پايين ترين سطح شروع كردم و راهم را به سوي بالا ساختم. اما فراموش نكنيد كه هركس در طول اين مسير به مقداري وقت نياز دارد.

امروزه بزرگترين مشكلي كه مربيان با آن روبرو هستند چيست؟
امروزه؛ بازيكني وجود دارد كه شما بايد با او رفتار كنيد. به عنوان مربي؛ تنها چيزي كه شما داريد كنترل است. شما نمي توانيد مسئوليت جلسات تمريني را به بازيكنان بدهيد. بايد در تمرينات و در كل تيم يك نظم قوي برقرار باشد. قوانين ساده بايد اعمال شوند مثل نگه داشتن وقت؛ تمركز بر تمرين و مثل اينها.
البته يك چيز ديگر فشار نتيجه است. وقتي من وارد اين عرصه شدم؛ فشارهاي رسانه اي كمتر از حال حاضر بود. پس از شكست هيچ يك از آژانس ها يا افراد طرف قرارداد برنمي گردند. ما بيشتر و بيشتر با توان بازيكنان مواجه مي شويم. من در همه ي اينها رشد كرده ام اما يك مربي جوان بايد بداند كه به طور مستقيم به اين مسائل قدم مي گذارد. آنها بايد  راهي براي كنترل همه ي اين فشارها پيدا كنند. همچنين؛ اگر شما يك رييس يا هيئت مديره ي خوب داشته باشيد؛ شما خوش شانس هستيد. وگرنه؛ شما بايد اين وضعيت را نيز كنترل كنيد. شما بايد روسايتان و انتظارات آنها را بشناسيد. برخي مديران و رييسان وجود دارند كه انتظار دارند هر روز يك عنوان را برنده شويد. توصيه ي اصلي من به يك مربي جوان اين است كه بر شغلش متمركز شود. همه ي
عوامل محيطي را فراموش كنيد؛ در سياست درگير نشويد و بر كارتان و بر تيمتان متمركز شويد زيرا بازيكنان بهترين سلاحي هستند كه شما داريد.

آيا شما به استفاده از تكنولوژي در كمك به مربيان اعتقاد داريد؟
بله؛ من از ابزار هاي مختلف تكنولوژي اطلاعات استفاده مي كنم زيرا همه ي اطلاعاتي كه درباره ي حريفان لازم دارم و اطلاعات ديگر را به سرعت در اختيارم قرار مي دهد. در قديم؛ شما بايد به دقت نت برداري مي كرديد. و براي من؛ خواندن نت ها در جلسات تيم يا دادن آنها به بازيكنان غير ممكن بود. ما اكنون در آرسنال تحليل هاي ويديويي را بسيار خوب انجام مي دهيم. ما دو نفر را به صورت تمام وقت مأمور اين كار كرده ايم.

بسياري از مربيان ممتاز يك كادر گسترده و بزرگ دارند؛ آيا شما به اين كار معتقديد؟
از جنبه ي كادر فني؛ در طول اين سالها؛ خيلي چيزها پيشرفت كرده است. وقتي من اولين بار به آرسنال رفتم؛ فقط يك كادر هشت نفره در باشگاه داشتم. ما يك پزشك تمام وقت نداشتيم. امروزه يك پزشك بينايي سنج داريم كه همه ي درمان هاي چشم را انجام مي دهد. ما يك پزشك تمام وقت؛ 5 فيزيوتراپ؛ يك مربي بدنساز و يك مربي كنترل وزن داريم. من هرگز با يك گروه پشتيبان به اين بزرگي كار نكرده بودم. هرچه شما با تجربه تر مي شويد؛ ياد مي گيريد كه تقسيم وظايف را بهتر انجام دهيد. شما نمي توانيد همه ي كارها را در يك باشگاه بزرگ؛ خودتان انجام دهيد. براي مثال؛ درباره ي نوجوانان من آن را به دست يك آدم مناسب سپردم و فقط آنچه اتفاق مي افتد را نظارت مي كنم-براي من مقدور نيست كه خودم را مثل گذشته غرق در كار نوجوانان كنم.

غير از خودتان ؛ امروزه چه كساني الگوهاي نقش در مربيگري هستند؟
من به مربياني نگاه مي كنم كه كار سختي دارند و آن را به خوبي انجام مي دهند. به مربياني نگاه مي كنم كه با باشگاههاي مختلف قهرمان شده اند. به خاطر اينكه ايتاليا سال ها از نظر موفقيت پيشاپيش بقيه كشورها بوده است؛ من به شخصي مثل مارچلو (ليپي) كه جام جهاني؛ جام قهرمانان اروپا و عناوين مختلفي را در ايتاليا فتح كرده است؛ نگاه مي كنم. به طور فوق العاده او دقيقاً از پايين ترين سطح شروع و پيشرفت كرد. همچنين او در طول زمان موفق شده است. فابيو(كاپلو) هم همينطور است؛ او در رم؛ آث ميلان و رئال مادريد و تيم هاي ديگر موفق بوده است. اين اساتيد الگوهاي خوبي براي مربيان جوان هستند و اگر آن مربيان جوان تا الان 15 سال مربيگري كرده باشند؛ آنچه را مي گويم درك خواهند كرد- باقي ماندن در بطن كار آسان نيست. اين كار نيازمند سلامتي؛ استقامت زياد(شما بايد مراقب خودتان باشيد) و كمي شانس است. ممكن است يك مربي جوان بگويد " چطور من به سطح ليپي برسم؟ حتي اگر بتوانم؛ چند سال طول خواهد كشيد؟ ". اما نمونه هاي خوبي از مربيان جوان هستند كه به سرعت به سطح حرفه اي رسيده اند. به رافا(بنيتز) كه به عنوان مربي نوجوانان رئال مادريد شروع كرد؛ به والنسيا رفت و سپس در ليورپول جام قهرمانان اروپا را برد؛ نگاه كنيد. سپس به خوزه مورينيو نگاه كنيد كه به عنوان مترجم وارد سطح حرفه اي شد؛ اما او يك آرزو داشت و تشنه ي شنيدن و ياد گرفتن بود. او جام يوفا و جام قهرمانان را فتح كرد. اين مثال ها آنچه كه قابل دستيابي است را به مربيان جوان نشان مي دهد. شما دو مثال خوب ديگر از مربيان جوان در فوتبال امروزي داريد؛ ماركو فان باستن(كه به عنوان سرمربي تيم ملي هلند كارش را آغاز كرد) و فرانك ريكارد(كسي كه جام قهرمانان اروپا را با بارسلونا فتح كرد). اما من دوست دارم به مربياني فكر كنم كه زمان را سپري كردند و با باشگاههاي مختلف؛ باشگاههايي كه چالش هاي مختلف دارند؛ موفق شده اند. اينها مربياني هستند كه ما بايد به آنها احترام بگذاريم. به آنچه آنها انجام داده اند دقت كنيد؛ زيرا قهرماني و پيروز شدن در اين حرفه؛ آسان نيست.

8- آيا مربيگري يك شغل خوب است؟
من فكر مي كنم كه آن به اندازه اي كه ما انتظار داريم؛ حرفه ي خوبي است؛ به شرط اينكه يك فرايند دائماً در حال تغيير در كارمان وجود داشته باشد. اما اينكه يك مربي 4بازي را ببازد و سپس بيكار شود؛ جالب نيست- اين امر براي صنعت فوتبال خوب نيست مخصوصاً اگر به مربي زمان كافي براي توليد داده نشود. من آرزو مي كنم كه مديران باشگاهها و حاميان مالي به اندازه ي مربيان صبر داشته باشند. البته ما يك چيز غير طبيعي مي خواهيم. آن بازي عاطفي است و گاهي انتظارات بيش از حد بالا هستند. اين امر هميشه وجود داشته است و تغييري نخواهد كرد. براي بسياري از حاميان؛ كل زندگي با باشگاه فوتبال آميخته است و اين ارتباط رواني بسيار قوي است. بنابراين شما درك مي كنيد كه باختن 4مسابقه قابل تحمل نيست. به همين خاطر مربي مدام تغيير مي كند. شواهدي وجود ندارد كه تغيير مداوم مربي موفقيت بياورد. مربياني مثل فابيو؛ مارچلو؛ سر آلکس و من نظري مخالف داريم و معتقديم كه تداوم مي تواند باعث موفقيت شود. و نيز شما وقتي مدتي طولاني در يك  باشگاه باشيد؛ رابطه ي بين مربي و بازيكتن قوي تر مي شود.

به عنوان بهترین مربی دهه اول قرن بیست و یکم آيا براي مربيان تمرين دهنده پيامي داريد؟
من فقط مي توانم به زماني كه مرد جواني بودم و علاقه ي شديدي به يادگيري داشتم فكر كنم. آن اشتياق به دانستن را هرگز از دست ندادم. براي مثال؛ من يك بحث طولاني درباره ي تاكتيك هاي ايتاليا در جام جهاني با ليپي داشتم. من فكر مي كردم كه بازي نهايي از نظر تاكتيكي جالب بود؛ او فكر مي كرد بازي نيمه نهايي مقابل آلمان بهتر بود؛ و با توجه به بررسي ها او درست مي گفت. نكته ي مهم اين است كه ما كنجكاو بوديم و بحث مي كرديم. گذشته از اشتياق به يادگيري؛ پيام من به همه ي مربيان تمرين دهنده از جمله مربيان حاضر در همايش مربيان يوفا اين است كه پشتكار داشته باشند. همه ي ما روزهاي بد داشته ايم. من برخي روزهاي بد داشته ام اما به اوج برگشته ام. وقتي من در ژاپن بودم؛ ما يك فينال را باختيم و من دوشنبه به بازيكنان گفتم اين آخرين باري است كه ما بازي فينال را مي بازيم-و همانطور شد. شما بايد اين محرك حياتي را داشته باشيد و بر نااميدي غلبه كنيد. امروزه بازيكنان وقتي مي بازند؛ احساسي مشابه با مربي ندارند-بنابراين مربي بايد با اين موقعيت برخورد مناسبي داشته باشد. مربيان اغلب فكر مي كنند كه تنها هستند؛ اما آنها در موقعيتي مشابه با تعداد زيادي از مربيان هستند؛ اين نكته مهم است بنابراين؛ با اساتيد مربيگري در ارتباط باشيد زيرا ما همه در يك قايق هستيم.