- خانه
- اخبار
- خاطرات شکست ناپذیران
- داستان هایی از شکست ناپذیران - کولو توره
کولو توره در فصل بدون شکست به بلوغ کامل رسید. او که در فوریه ۲۰۰۲ به عنوان بازیکنی ناشناخته از تیم ميموسای ساحل عاج به جمع توپچیها پیوست، در ابتدای فصل ۲۰۰۲/۰۳ به میدان رفت و در آن فصل در پستهای مختلفی به کار گرفته شد.
اما با شروع فصل ۲۰۰۳/۰۴، او در قلب خط دفاعی قرار گرفت و دیگر هرگز به عقب نگاه نکرد. کولو توره در تمام مسابقات لیگ به جز یک بازی به میدان رفت و پس از شکل دادن زوجی قدرتمند با سول کمپل، نامش در لیست نهایی بهترین بازیکن جوان سال اتحادیه بازیکنان حرفهای قرار گرفت.
کولو توره قبل از اینکه با منچسترسیتی و سلتیک قهرمان لیگ شود و دورهای هم در لیورپول بازی کند، در طول هفت سال برای ما ۳۲۶ بار به میدان رفت. او همچنین برای تیم ملی ساحل عاج ۱۲۰ بازی انجام داد و بعد از خداحافظی از دنیای بازیگری وارد دنیای مربیگری شد.
ما اخیراً در امارات با کولو توره دیدار کردیم تا در مورد نقش پررنگ او در فصل بدون شکست صحبت کنیم.
اولین باری که برای ما در پست دفاع وسط بازی کردید، پیش فصل ۲۰۰۳/۰۴ بود. آیا سرمربی به شما گفت که این پست جدید دائمی شما خواهد بود؟
بله، او این را گفت. فصل قبل برای من اساسا فصل وفق دادن خودم با آرسنال بود و سرمربی از من در پست دفاع راست، وینگر، هافبک وسط – همه جا! همه جا به جز دفاع وسط استفاده کرد. خودم میدانستم که دفاع وسط بهترین پست من است، اما اول میخواستم او به من اعتماد کند.
در آن فصل اول حاضر بودم در پستهای مختلف بازی کنم و وقتی فصل بعد فرا رسید، مصدومیت مارتین کیون باعث شد که با سرمربی صحبت کنم و به او بگویم میخواهم به عنوان مدافع کار کنم.
او گفت به پیشرفتم کمک میکند، اما هشدار داد که در آن پست رقابت زیادی وجود دارد. اما زمانی که او برای اولین بار مرا در آنجا قرار داد، آن موقع بود که همه چیز برای من شروع شد. عالی بود، چون این پستی بود که من در جوانی یاد گرفته بودم. در آنجا احساس قدرت بیشتری میکردم.
در فصل ۲۰۰۳/۰۴، شما بیشتر در کنار سول کمپل بازی کردید. چقدر از او یاد گرفتید؟
از او خیلی چیزها یاد گرفتم. سول فوقالعاده قدرتمند بود، اما مهمتر از آن، او مردی عالی با قلبی بزرگ بود. او همیشه در حین بازی مراقب من بود - او در زمین مثل برادر بزرگتر من بود، همیشه با من صحبت میکرد، مرا پوشش میداد.
او در نبردهای هوایی بسیار قوی بود، بنابراین هر وقت توپ در هوا قرار میگرفت، او به آن حمله میکرد و اجازه میداد من پشت سر او را پوشش دهم. ما ارتباط خیلی خوبی داشتیم. ما نقاط قوت یکدیگر را به خوبی میدانستیم و او برای من فوقالعاده بود. او رهبر خط دفاعی بود و در آن پست از من خیلی حمایت کرد.
مارتین کیون هم تأثیر زیادی روی شما گذاشت، مگه نه؟
بله، و من واقعاً میخواهم در این مورد صحبت کنم، چون برایم خیلی مهم بود. مارتین در اواخر دوران حرفهایاش بود، اما او پشتیبان فوقالعادهای بود و به من فضایی برای ابراز خودم داد. او هرگز مرا بهعنوان یک تهدید یا رقیب برای خودش نمیدید، او مرا بهعنوان یک برادر کوچک میدید که میتوانست به بهتر شدن تیم کمک کند.
او همیشه به من نصیحت میکرد، حتی زمانی که با هم بازی میکردیم. یک بازی را به یاد میآورم که با هم انجام دادیم، او دائماً با من صحبت میکرد، به من دستور میداد، و من از این بابت بسیار خوشحال بودم. بنابراین مطمئن شدم که روی زمین به او کمک میکنم، زیرا از نظر فیزیکی توانایی انجام این کار را داشتم، اما او تجربه بیشتری داشت، بنابراین تا جایی که میتوانستم گوش میکردم.
این معاوضهای بود که ما داشتیم – من برای او زیاد میدویدم و در عوض او هر بار اطلاعات را به من میداد. او کمک بزرگی به دوران حرفهای من کرد. بدون توصیههای او، من در آنجا عملکرد خوبی نداشتم. لیگ برتر برای من هنوز جدید بود، اما مارتین کمک زیادی کرد و من هرگز نمیتوانم به اندازهی کافی از او تشکر کنم.
تقریبا تمام بازیهای آن فصل رو انجام دادی. بعد از چند ماه اول حضور در باشگاه، انتظار همچین چیزی رو داشتی؟
خب راستش انتظارشو نداشتم، ولی چیزی که خیلی بهم کمک کرد این بود که به این موضوع فکر نمیکردم. جوون بودم و هر هفته تمام تلاشم رو میکردم که توی تیم بمونم.
هیچوقت از جایگاه خودم راضی نبودم یا اینکه پست خودم رو مال خودم بدونم. همیشه این حس رو داشتم که هر بار بازی میکنم باید به سرمربی ثابت کنم که میتونم این کار رو انجام بدم. باید بهش نشون میدادم که لیاقت اون پست رو دارم. توی هر بازی مجبور بودم این کار رو انجام بدم و این انگیزه بزرگی برام بود.
هیچوقت احساس خستگی نمیکردم، چون برای آرسنال بازی میکردم – یک باشگاه بزرگ، با بازیکن های مطرح روی نیمکت، و اگه از ترکیب تیم خارج بشم، شاید دیگه هیچوقت بازی نکنم. به همین شکل هم تمرین میکردم. نه فقط بازیها، بلکه توی تک تک جلسات تمرینی هم انگیزه و اراده زیادی داشتم.
چند سال قبلش تو لیگ ساحل عاج بازی میکردی. چطور با تبدیل شدن به یه چهره شناخته شده کنار اومدی؟
راستش رو بخوای، وقتی جوونی، همچین چیزی رو حس نمیکنی. زبان انگلیسی رو اونقدرها خوب بلد نبودم، و زیاد با رسانهها کار نداشتم، حتی پوشش خبری رو هم نگاه نمیکردم، پس زیاد متوجه توجه بقیه هم نمیشدم.
فقط تمرین میکردم، به خونه برمیگشتم، استراحت میکردم، پیش همسرم بودم و همین. فوتبال همه چیز بود. راستش به چیز دیگهای توجه نمیکردم.
رابطهات با آرسن ونگر چطور بود، مخصوصا تو اون سالهای اولیه؟
میخوام به این سوال جواب بدم ولی لازمه که راجع به دیوید دین هم صحبت کنم. آرسن و دیوید هر دو برای من خیلی مهم بودن. هر دوی اونها به من اعتماد داشتن، آرسن به عنوان سرمربی و دیوید دین به عنوان نایب رئیس باشگاه. این موضوع برای من خیلی مهم بود، اما چیزی که آرسن ونگر به عنوان یه بازیکن جوان به من داد، فوقالعاده بود.
آرسن به خوبی میدونست چطور به همه اعتماد به نفس بده – از نظر من این بزرگترین مهارتش بود. زیاد باهاتون حرف نمیزد، اما هیچوقت بخاطر اشتباهی شما رو سرزنش نمیکرد – همه چیز ۱۰۰ درصد مثبت و حمایتی بود. خیلی به ندرت ازش فیدبک منفی میگرفتیم. راستش اصلاً یادم نمیاد که ازش فیدبک منفی گرفته باشم.
بازی دادن من تو اون فصل ریسک بزرگی برای او بود، اما همزمان هم من یه پسر با وجدان بودم. میدونستم که داره ریسک میکنه و تو آفریقا مردم میپرسیدن: «آرسن ونگر داره اینجا چیکار میکنه؟» اما من فوقالعاده متمرکز بودم و میخواستم مطمئن بشم که هیچوقت به کسی بهونه نمیدم تا آرسن رو بخاطر انتخاب من سرزنش کنه. اون برای من مثل یه پدر بود، پس میخواستم مطمئن بشم هیچکس دلیلی برای حرف زدن راجع به او نداشته باشه.
نمیخواستم او یا دیوید دین رو ناامید کنم. هر بار که بازی میکردم، برای خوشحال کردن آرسن بود. اون گل اولی که زدم رو یادته؟ مقابل چلسی؟ وقتی گل زدم، مستقیم دویدم سمتش چون میدونستم ریسک بزرگی کرده که منو از آفریقا بیاره و تو آرسنال بازی بده.
اون موقع هیچ بازیکن اهل ساحل عاجی تو انگلیس نداشتیم و من باید نشون میدادم که این یه تصمیم عالی بوده. گلی که زدم به همه نشون داد که میتونم تو لیگ برتر بازی کنم.
هنوزم با آرسن ونگر صحبت میکنی؟
بله، قطعاً! دو هفته پیش باهاش صحبت کردم. تو طول دوران حرفهایات مربیهای راهنما داری، اما آرسن برای من مثل یه پدر بود.
فکر میکنی با اینکه مستقیم از فوتبال آفریقا اومدی و نه از طریق اروپا، دیدگاه و نگرش متفاوتی داشتی؟
بله، تو آفریقا ما بخشنده هستیم و حتی با داشتن کمترین امکانات خوشحالیم. پس وقتی اینجا اومدم، به پول یا زندگی پر زرق و برق فوتبالی فکر نمیکردم – فقط میخواستم یه دوران حرفهای داشته باشم.
البته میخواستم از خانوادم مراقبت کنم، چون اون موقع شرایط خیلی سختی داشتن. اما تو اون محیط جدید احساس امتیاز ویژهای میکردم، و این اخلاق ماست. ما حتی با نداشتن امکانات زیاد، آدمهای خوشحالی هستیم و همیشه سعی میکنیم لبخند بزنیم. برای همه چیزهایی که تو آرسنال داشتم، خیلی قدردان بودم.
ساحل عاج به جام ملتهای آفریقا صعود نکرد، بنابراین هیچ دیداری رو تو زمستون برای آرسنال از دست ندادید. آیا اینکه صعود نکردید از لحاظ شخصی برای شما خوب شد؟
بله، کاملاً درسته. وقتی صعود نکردیم خیلی ناامید شدیم، و من عاشق بازی برای کشورم هستم. اما کی میدونه، شاید اگه چند هفته برای جام ملتها میرفتم دیگه نمیتونستم تو اون فصل جایگاهم رو تو آرسنال پس بگیرم. به همین خاطر تو زندگی، شانس هم خیلی مهمه، و من از خدا هم تشکر میکنم.
خاطراتت از قهرمانی تو لیگ مقابل تاتنهام چیه؟
چه روز ویژهای! باورنکردنی بود، یکی از بهترین خاطرههای دوران حرفهایام. از ساحل عاج اومدن به آرسنال – مردم تو کشور باور نمیکردن. اما بازی کردم، همه رو شوکه کردم، و بعد هم قهرمان لیگ شدم.
چه دوران ارزشمندی بود. تو زمین یه پشتک زدم – همه کار کردم! آرسن خوشش نمیاومد از اینکه پشتک میزنم. میگفت خطرناکه، پس فقط برای موقعیتهای خیلی خاص بود!
از کی به فکر فصل بدون شکست افتادید؟
برای من، بعد از بازی مقابل تاتنهام بود. البته هیچوقت بحث بزرگی نبود. به هر حال، فقط میخواستیم هر بازی رو ببریم. تو تمرین هم همینطور بود. باید میدیدی، ما تو همه چیز میخواستیم برنده باشیم، حتی تو تمرین. پس فقط میخواستیم همین روند رو ادامه بدیم.
نیازی نبود راجع بهش صحبت کنیم. بعضی وقتها سرمربی باید تو تمرین آروممون میکرد، خیلی رقابتجو بودیم. راستش رو بخوای، بهت میگم، تمرین مثل جنگ بود! بعضی وقتها هم جر و بحثهایی پیش میاومد، چون همه برای جایگاهشون تو تیم خیلی تلاش میکردن. خیلی شدید بود – هر روز. چند تا اتفاق افتاد که با خودم گفتم: «وای!»
خودم هم تو بعضی از اونها درگیر بودم، اما همه درگیر بودن! یادمه تو بازیهای کوچیک، اگه تیری آنری میباخت، وای! دیگه هیچکدوم از توپهایی که استفاده میکردیم رو نمیتونستی ببینی، چون همهشون رو پرت میکرد اونور زمین. همه جا پخش میشدن – از باختن متنفر بود! دنیس برکمپ هم همینطور. اگه تو تمرین زیادی بهش نزدیک میشدی، یهو با آرنج میزد تو چشمت. تمرین مثل جنگ بود!
فصل رو تو خونه با برد مقابل لستر به پایان رسوندیم. جو اون روز چطور بود؟
اون روز گل اول رو خوردیم، ولی میدونستیم که از چه کاری برمیایم. خیلی شدید بود، چون میدونستیم چی تو خطه، و بازی رو یکم ترسو شروع کردیم، اما بعدش بازی رو تو دست گرفتیم چون کیفیتش رو داشتیم.
مثل اینکه گفتم، برد برای ما انتخابی نبود. یه عادت بود. تو هر شرایطی میخواستیم ببریم، و هر کاری میکردیم که این اتفاق بیفته.
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات خبر
به قلم عباس رضایی
دستهبندی: خاطرات شکست ناپذیران
منبع : Arsenal.com
بازدید: ۱۴۷ بار
اشتراکگذاری
بازی قبلی آرسنال
وستهام یونایتد
آرسنال
۱۴۰۳/۹/۱۰ ۲۱:۰۰
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
منچستر یونایتد
۱۴۰۳/۹/۱۴ ۲۳:۴۵
لیگ برتر
۱۴۰۳/۹/۱۸ ۱۷:۳۰
لیگ قهرمانان اروپا
۱۴۰۳/۹/۲۱ ۲۳:۳۰
لیگ قهرمانان اروپا
۱۴۰۳/۱۱/۳ ۲۳:۳۰
لیگ قهرمانان اروپا
۱۴۰۳/۱۱/۱۰ ۲۳:۳۰