فوتبال ایتالیا

فوتبال
ایتالیا و نحوه مدیریت باشگاه های بزرگ آن بر خلاف آلمان و یا حتی
اسپانیاست، زیرا مدیران باشگاه های قوی معمولا از محل درآمد یا سود باشگاه
امور خود را نمی گذراندند، بلکه این باشگاه ها در زنجیره دارایی های مالکان
باشگاه یا صاحبان چندین شرکت بزرگ تجاری و صنعتی، هر چند باشگاه ها دارای
ظاهر هیات مدیره ای هستند اما عملا مالک باشگاه تصمیم گیرنده نهایی است و
همه به قوانین او گوش می دهند و هیات مدیره نقش چندانی ندارد. در ایتالیا
مالکان تصمیم گیرنده اصلی و آخر هستند و پاسخگویی و مسوولیت کارهای خود را
بر عهده دارند و قدرت به هر شکل در دست خود آنهاست. این موضوع برای مدیران
اجرایی باشگاه ها، خصوصا مدیران فنی یا برنامه ریزان باشگاه که در ایتالیا
بر خلاف اسپانیا نقش کم رنگ تری دارند، کاملا روشن است. در واقع مدیریت در
ایتالیا از نظر نوع نگرش و تفویض اختیار کاملا با انگلیس متفاوت است. شاید
برای همین نوع نگرش باشد که به مسوولان باشگاهی مانند بایرن مونیخ رییس می
گویند و به مسوولان باشگاه های ایتالیا مالک. در سنوات اخیر با افزوده شدن
باشگاه رم، فعلا چهار تیم یوونتوس، میلان، اینتر و رم مربع قدرت را تشکیل
می دهند.



آلمـان

نمود
اساسی سبک مدیریت فوتبال این کشور در باشگاه بایرن مونیخ است که به عنوان
معتبرترین باشگاه آلمان، اغلب بهترین بازیکنان داخلی و خارجی این کشور را
در اختیار دارد و عناوین زیادی در اروپا کسب کرده است. رویکرد مدیریتی در
فوتبال آلمان تلفیقی از ورزشی و غیرورزشی است، به عبارت بهتر امور فنی و
هدایت تیم توسط بازیکنان گذشته که پس از پایان عمر حرفه ایشان آموزش مدیریت
می بینند، به عنوان «مدیر ورزشی» انجام می شود و امور سیاست گذاری و
مدیریت استراتژیک باشگاه توسط هیات مدیره و مدیرعامل. در باشگاه پر افتخار
بایرن مونیخ، فرانس بکن باوئر ریاست کل باشگاه ورزشی بایرن مونیخ و نه بخش
فوتبال را بر عهده دارد و در باشگاه فوتبال اف.ث بایرن مونیخ در شورای
نظارت نشسته و دخالت زیادی در امور باشگاه ندارد. وظایف اصلی مدیریت باشگاه
فوتبال بر عهده کارل هاینس رومنیگه، به عنوان رییس هیات مدیره و اولی
هونس، به عنوان مدیر باشگاه است. هونس تا فصل گذشته، وظایف مدیر فنی را نیز
بر عهده داشت و همواره به هنگام مسابقات روی نیمکت میز می نشست. اما از
فصل آتی، با آمدن یورگن کلینزمن نوگرا، «مدیر تیم» به ساختار سازمانی
باشگاه اضافه شده که مدیریت امور فنی تیم خارج از زمین مسابقه را بر عهده
می گیرد و قسمتی از وظایف هونس را از روی دوشش بر می دارد. طبق آیین نامه
سازمان لیگ فوتبال آلمان، براساس قانون «۵۰+۱» اکثریت مالکیت باشگاه باید
در اختیار اعضای باشگاه باشد و مانند کشورهایی چون انگلیس و ایتالیا سرمایه
گذاری نمی تواند اکثریت سهام باشگاه را در اختیار بگیرد. چیزی که به
اعتقاد برخی از مدیران باشگاه های آلمانی بودجه پایین تر آنها را به دنبال
دارد و باعث پس رفت فوتبال باشگاهی آلمان شده است.

لیگ اسپانیا

در
فوتبال اسپانیا که نگرش اجتماعی فرهنگی آن بیشتر از لیگ ایتالیاست، نحوه
تصمیم گیری و تصمیم سازی در باشگاه های بزرگ تا حدودی متفاوت است، زیرا در
اسپانیا مجامع باشگاه ها فعال بوده و مدیران عامل باشگاه ها که معمولا برای
یک دوره ۴ ساله انتخاب می شوند آزادی عمل بی حدی مانند مالکان باشگاه های
ایتالیا ندارند. مدیران سطوح مختلف، خصوصا مدیران فنی، نقش پررنگ تری دارند
و معمولا مدیران فنی و ورزشی باشگاه در سطح اجرایی دخالت می کنند و
مدیرعامل باشگاه معمولا از نظرات مدیران فنی، اجرایی و...

استفاده
می کند. انتخاب مدیرعامل و اعضای هیات مدیره از سوی مجمع سبب می شود که به
دلیل تکثر آرا و تنوع تمایلات، کمتر هیات مدیره یکدست وجود داشته باشد،
بنابراین مدیرعامل دارای اختیارات بسیار بالایی نخواهد بود و یا اگر اختیار
داده شود و نتیجه کسب نشود، عمر آن مدیر عامل زیاد به طول نخواهد انجامید.
بر خلاف فوتبال انگلیس و ایتالیا، سرمربی با دو مجموعه سروکار دارد. یکی
مجموعه هیات مدیره و مدیرعامل و دیگری گروه مدیران اجرایی خصوصا مدیر فنی،
در واقع در راس هرم تصمیم گیری باشگاه های بزرگ اسپانیا مجمع قرار دارد و
سپس هیات مدیره. به بیان بهتر مدیر یا رییس باشگاه های اسپانیا یک مجموعه
نظارتی و مافوق را بالای سر خویش می بینند و در تصمیم گیری ها باید نظر
آنها را جلب کنند. مدت عمر سر مربی در لیگ اسپانیا در دهه اخیر چندان
بلندمدت نبوده، زیرا مدیر عامل و اعضای هیات مدیره باشگاه های لیگ اسپانیا
خصوصا در باشگاه رئال و بارسلونا معمولا به یک دهه نمی رسد. معمولا این دو
باشگاه در فصل نقل و انتقالات، پر سر و صدا عمل می کنند که عمدتا ریشه در
مسائل داخلی باشگاه ها و حضور قوی گروه های تصمیم گیر مدیریتی باشگاه ها
دارد. از نظر مدیریتی، این گونه مدیریت ها نمی توانند برای بلندمدت، برنامه
های زیادی داشته باشند.

لیگ برتر انگلیس

لیگ
برتر انگلیس که پربیننده ترین لیگ دنیاست از لحاظ اقتصادی و نیز مسائل
بازرگانی و مالی جزو ۵ لیگ برتر و در میان لیگ های برتر، لیگ اول اروپاست.
این لیگ نخستین لیگ اروپا بود که حرفه ای شد و نیز از ابتدای دهه ۱۹۸۰
میلادی، به سمت استفاده از سرمایه و سرمایه داران نرفت و با ورود تیم
تاتنهام به بورس انگلیس، فصل نوینی را در تلفیق اقتصاد و ورزش گشود. از
لحاظ نگرش مدیریتی، اکثر باشگاه های این کشور تا سال ۲۰۰۰ میلادی، به صورت
یک شرکت سهامی اداره می شدند و کاملا با اصول مدیریت بر شرکت ها هماهنگ
بودند. در این شیوه مدیریتی، هیات مدیره باشگاه با انتخاب مدیرعامل از وی
انتظار سود رساندن به صاحبان سهام شرکت را داشت. بنابراین نگرش مدیریتی به
فوتبال کاملا یک نگرش اقتصادی و بازرگانی بود. بنابراین سرمربی در این
باشگاه ها دیگر نقش یک مربی ساده را ندارد، بلکه مانند یک رییس یا مدیر
کارخانه باید با برنامه هایی که اجرا می کند بتواند از عوامل انسانی
(بازیکنان) به نحو احسن در رسیدن به اهداف شرکت (سود) استفاده و مدیر عامل
را یاری کند. شاید به خاطر همین نوع نگرش ها، این لیگ دارای جاذبه بین
المللی برای سرمایه دارانی چون رومن آبراموویچ روس و سرمایه داران آمریکایی
شد. در این میان مربیان به مراتب در حاشیه امنیت بهتری نسبت به دیگران
قرار دارند. برخلاف دو لیگ ایتالیا و اسپانیا، مالکان باشگاه های انگلیس
کمتر حاضر به مصاحبه یا حضور در رسانه ها هستند. آنها پول و سرمایه در
اختیار سرمربی که دیگر نقش کوچ (coach) نداشته و نقش یک مدیر (manager) را
عهده دار هستند، قرار می دهند و از او محصولی به نام پیروزی در مسابقات می
خواهند. به همین دلیل مربیان تصمیم گیران اصلی و نوک پیکان عملیاتی باشگاه
که دیگر مانند اسپانیا گروهی نیست، می باشند. در مورد برتری اقتصادی و مالی
لیگ برتر انگلیس باید به این نکته اشاره کرد که در سال ۲۰۰۵ میلادی، مجموع
درآمد لیگ های اروپایی به ۷ میلیارد پوند رسید که از این میان سهم لیگ
برتر انگلیس بیش از ۳/۱ میلیارد پوند بوده است.