پسر طلایی تورین+داستان+.........
- خانه
- بلاگ آرسنال
- فقط آرسنال
- پسر طلایی تورین+داستان+.........
" اینجا تمام شد، قرارداد من با یوونتوس امروز به پایان می رسد، این یک خبر
نیست، مسئله ای ست که قبلا رسم کتابی شده. برای من لحظه غم انگیزی نیست، هیچ پیشمانی و
هیچ نوستالوژی نیز در کار نیست. به این دلیل که روزهایی برای فکر کردن و انچه که در
اخرین فصل برای من روی داد داشتم.
بعد به عقب برگشتم و همه رویاهای زیبایم
را مرور کردم، تمام رکوردها، تمام شادی ها، تمام جام ها و هر چه داشتم و با صداقت
از ان گفته ام و البته تلخی های اخیر. امروز این تصاویر مرا به جلو حرکت می دهند و
مطمئنا راهی ست برای اینده.
صحنه هایی که در بازی اخر من در تورینو نقش
بست، ان اغوش و ان عکس هایی که گرفته شد و تمام لحظاتی که جلوی چشمان من هستند برای
همیشه با من خواهند بود. انچه که در 13 می روی داد در قلب من حک شد، باور کردنی
نیست.
چند وقت پیش و قبل اینکه برای سفر اماده شوم به وینوو رفتم و کمد ام
در این زمین را جمع کردم، در جایی متوقف شدم، جایی که همیشه به وینوو می رفتم و از
زمین بعد از تمرین که خارج می شدم شما برای ماه های بسیار زیادی منتظر من می ماندید
تا عکسی بگرید، یک عکس، یک سلام و یک احوال پرسی.... زیر ابر، در یخبندان، در باران
و افتاب.
اما این بار من هستم که با شما بدرود می گویم و از شما متشکرم،
برای انچه که برای من انجام دادید.بازیکنان می روند و یووه می ماند، هم تیمی های من
ماندند و من بهترین ارزوها را برای انان دارم. همیشه هوادار انان خواهم ماند و به
ویژه در کنار شما تیفوسی ها می مانم که یوونتوس هستید.
با ان پیراهن که
عاشقش بودم و همیشه عاشقش خواهم بود و میخواستمش و همیشه ان را بدون تخفیف و
استثنایی خواهم خواست؛ میمانم. خیلی خوشحالم برای کسانی که بعد از من این پیراهن
را بر تن خواهند کرد به ویژه برای کسانی که شماره ده را برتن خواهند کرد.
خیلی خوشحالم برای کسی که فصل اینده ان را برتن می کند، خوشحالم که بخشی از
داستان یووه را خواهد داشت، در ایتالیا و البته دنیا. کسانی که با این پیراهن گل
خواهند زد، افتخارمی کنم که داستان مرا تکرار می کند، مانند انچه که من و دیگر هم
تیمی هایم، دیگر الگوها انجام دادیم.
از امروز دیگر بازیکن یوونتوس نخواهم
بود اما همیشه یکی از شما خواهم ماند، حالا یک ماجراجویی دیگر برای من شروع شد،
درست مانند 19 سال پیش، به امید دیدار، ممنونم برای همه چی، الساندرو "
همیشه عاشقت میمونم اله...
نیست، مسئله ای ست که قبلا رسم کتابی شده. برای من لحظه غم انگیزی نیست، هیچ پیشمانی و
هیچ نوستالوژی نیز در کار نیست. به این دلیل که روزهایی برای فکر کردن و انچه که در
اخرین فصل برای من روی داد داشتم.
بعد به عقب برگشتم و همه رویاهای زیبایم
را مرور کردم، تمام رکوردها، تمام شادی ها، تمام جام ها و هر چه داشتم و با صداقت
از ان گفته ام و البته تلخی های اخیر. امروز این تصاویر مرا به جلو حرکت می دهند و
مطمئنا راهی ست برای اینده.
صحنه هایی که در بازی اخر من در تورینو نقش
بست، ان اغوش و ان عکس هایی که گرفته شد و تمام لحظاتی که جلوی چشمان من هستند برای
همیشه با من خواهند بود. انچه که در 13 می روی داد در قلب من حک شد، باور کردنی
نیست.
چند وقت پیش و قبل اینکه برای سفر اماده شوم به وینوو رفتم و کمد ام
در این زمین را جمع کردم، در جایی متوقف شدم، جایی که همیشه به وینوو می رفتم و از
زمین بعد از تمرین که خارج می شدم شما برای ماه های بسیار زیادی منتظر من می ماندید
تا عکسی بگرید، یک عکس، یک سلام و یک احوال پرسی.... زیر ابر، در یخبندان، در باران
و افتاب.
اما این بار من هستم که با شما بدرود می گویم و از شما متشکرم،
برای انچه که برای من انجام دادید.بازیکنان می روند و یووه می ماند، هم تیمی های من
ماندند و من بهترین ارزوها را برای انان دارم. همیشه هوادار انان خواهم ماند و به
ویژه در کنار شما تیفوسی ها می مانم که یوونتوس هستید.
با ان پیراهن که
عاشقش بودم و همیشه عاشقش خواهم بود و میخواستمش و همیشه ان را بدون تخفیف و
استثنایی خواهم خواست؛ میمانم. خیلی خوشحالم برای کسانی که بعد از من این پیراهن
را بر تن خواهند کرد به ویژه برای کسانی که شماره ده را برتن خواهند کرد.
خیلی خوشحالم برای کسی که فصل اینده ان را برتن می کند، خوشحالم که بخشی از
داستان یووه را خواهد داشت، در ایتالیا و البته دنیا. کسانی که با این پیراهن گل
خواهند زد، افتخارمی کنم که داستان مرا تکرار می کند، مانند انچه که من و دیگر هم
تیمی هایم، دیگر الگوها انجام دادیم.
از امروز دیگر بازیکن یوونتوس نخواهم
بود اما همیشه یکی از شما خواهم ماند، حالا یک ماجراجویی دیگر برای من شروع شد،
درست مانند 19 سال پیش، به امید دیدار، ممنونم برای همه چی، الساندرو "
همیشه عاشقت میمونم اله...
---------------------------------------------------------------------------------
همچنین برای خواندن کتاب تازه منتشر شده ی کاپیتان میتونید به لینک زیر مراجعه کنید.
لــــــیـــــــنـــــــــک
---------------------------------------------------------
داستان زیبای فقط با یک باد!!!
------------------------
بار فنی پست(برای جلوگیری از پاک شدن)
------------------------
همچنین برای خواندن کتاب تازه منتشر شده ی کاپیتان میتونید به لینک زیر مراجعه کنید.
لــــــیـــــــنـــــــــک
---------------------------------------------------------
داستان زیبای فقط با یک باد!!!
کار از کار گذشته بود ...
سمیه وسط کلاس مدنی ۳بدون اختیار بادى در کرده بود !!!
از اول کلاس تو دلش بادی جمع شده بود و نمی دونست چطور باید خالیش کنه.
اما حالا خالی شده بود ...
عده ای تو بهت مطلق بودن و عده ایاز خنده، روی زمین کلاس ولو شده بودن!
سمیه با صورتی که مثل لبو شده بود، ناخنهاش رو به دسته چوبی صندلی فشار می داد ...
دلش می خواست زمین دهن باز کنه و درسته ببلعتش ...
استاد
نمی دونست چی بگه. از طرفی می خواست توضیح بده که این یه امر طبیعی هستش و
ممکنه برای هر کسی پیش بیاد و از طرفی تصور می کرد شاید با زدن این حرف
سمیه بیشتر کوچیک بشه.
کلاس تقریباً داشت ساکت می شد که یکی از پسر ها با زیرکی خاصی گفت : انصافاً ناز نفست ...!!!
کلاس دوباره منفجر شد ...!
اینبار همه می خندیدن!
استاد از کلاس بیرون رفت ؛ نمی تونست فضای اون کلاس رو تحمل کنه ...
سمیه بغضش ترکید و سرشو گذاشت روی دسته صندلی و شروع کرد گریه کردن ...
توان بیرون رفتن از کلاس رو هم نداشت ...
حتى دوستای صمیمی سمیه هم نمی تونستن بهش دلداری بدن چون اونها هم کنترل خودشون رو از دست داده بودنو می خندیدن ...
آخه صدای باد شکم سمیه صدای بدی داشت؛ هم بلند بود و هم صدای اعتراض داشت ...!!!
ناگهان صدای عرفان همه رو ساکت کرد ...
عرفان از جاش بلندشد.
از همه بچه ها خواست که با دقت بهش نگاه کنن ...
حتا سمیه هم سرش رو بلندکرد و به عرفان خیره شد.
عرفان دستهاش رو به صندلی فشار داد و شروع کرد زور زدن!!!
دندونای بالاش رو به لب پایین فشار می داد ...!
چند لحظه ای نگذشت که عرفان با صدای بلند بادى در کرد و بعد رفت جلوی تخته و شروع کرد بندری رقصیدن ...!
حالا همه چیز عوض شده بود ...
کسی دیگه به سمیه نمی خندید.
همه بچه های کلاس به عرفان می خندیدند.
سمیه هم همراه بچه ها می خندید، اما نه به اداهای عرفان ...!
دلیل خنده سمیه این بود که آغاز عاشق شدنش با یه باد بوده ... فقط بایه باد.....!
سمیه وسط کلاس مدنی ۳بدون اختیار بادى در کرده بود !!!
از اول کلاس تو دلش بادی جمع شده بود و نمی دونست چطور باید خالیش کنه.
اما حالا خالی شده بود ...
عده ای تو بهت مطلق بودن و عده ایاز خنده، روی زمین کلاس ولو شده بودن!
سمیه با صورتی که مثل لبو شده بود، ناخنهاش رو به دسته چوبی صندلی فشار می داد ...
دلش می خواست زمین دهن باز کنه و درسته ببلعتش ...
استاد
نمی دونست چی بگه. از طرفی می خواست توضیح بده که این یه امر طبیعی هستش و
ممکنه برای هر کسی پیش بیاد و از طرفی تصور می کرد شاید با زدن این حرف
سمیه بیشتر کوچیک بشه.
کلاس تقریباً داشت ساکت می شد که یکی از پسر ها با زیرکی خاصی گفت : انصافاً ناز نفست ...!!!
کلاس دوباره منفجر شد ...!
اینبار همه می خندیدن!
استاد از کلاس بیرون رفت ؛ نمی تونست فضای اون کلاس رو تحمل کنه ...
سمیه بغضش ترکید و سرشو گذاشت روی دسته صندلی و شروع کرد گریه کردن ...
توان بیرون رفتن از کلاس رو هم نداشت ...
حتى دوستای صمیمی سمیه هم نمی تونستن بهش دلداری بدن چون اونها هم کنترل خودشون رو از دست داده بودنو می خندیدن ...
آخه صدای باد شکم سمیه صدای بدی داشت؛ هم بلند بود و هم صدای اعتراض داشت ...!!!
ناگهان صدای عرفان همه رو ساکت کرد ...
عرفان از جاش بلندشد.
از همه بچه ها خواست که با دقت بهش نگاه کنن ...
حتا سمیه هم سرش رو بلندکرد و به عرفان خیره شد.
عرفان دستهاش رو به صندلی فشار داد و شروع کرد زور زدن!!!
دندونای بالاش رو به لب پایین فشار می داد ...!
چند لحظه ای نگذشت که عرفان با صدای بلند بادى در کرد و بعد رفت جلوی تخته و شروع کرد بندری رقصیدن ...!
حالا همه چیز عوض شده بود ...
کسی دیگه به سمیه نمی خندید.
همه بچه های کلاس به عرفان می خندیدند.
سمیه هم همراه بچه ها می خندید، اما نه به اداهای عرفان ...!
دلیل خنده سمیه این بود که آغاز عاشق شدنش با یه باد بوده ... فقط بایه باد.....!
-------------------------------------
چندتا عکس
تصاویر از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکتر است.
چندتا عکس
تصاویر از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکتر است.
------------------------
بار فنی پست(برای جلوگیری از پاک شدن)
------------------------
میخواستم ازتو بپرسم که الساندرو دیامانتی مهاجم شماره 23 بلونیا ایتالیا و تیم ملی ایتالیا نمیتونه برای نیمکت خوب باشه...سابقه بازی توو انگلیس رو با وستهم داره...حداقل از بنتنر و شماک بهتره و برای اینکه نیمکت نشین بشه مطمئنا تهدید نمیکنه...
سن 29
قد:180
تیم های سابق:لیورنو ایتالیا..وستهم انگلیس..برشا ایتالیا
تازه اگه آرشا هم بره شماره 23 رو میتونیم بدیم بهش
حتی الساندرو متری هم میتونه بدرد ما بخوره...البته میدونم مهاجم زیاد داریم اما خوبه دیگه!!!! سلاح مخفی یووه زیاد مورد علاقه کنته نیست اما با اینکه کم بازی کرد از بقیه بازیکنان یووه بیشتر گل زد..فکر میکنم 10تایی زده باشه..متری محصول آکادمی میلانه!!
سن 27
قد:183
تیم های سابق:میلان..کالیاری..یووه
رئیس این همه تعریف از ایتالیا کرده چرا پس بازیکن ایتالیایی نمیگیره.
ماجرای دلپیرو چی شد؟ آرسنال دنبالشو گرفت یا نه؟
کاشکی لااقل بیاد آرسنال...میتونه کمکمون کنه
سن 29
قد:180
تیم های سابق:لیورنو ایتالیا..وستهم انگلیس..برشا ایتالیا
تازه اگه آرشا هم بره شماره 23 رو میتونیم بدیم بهش
حتی الساندرو متری هم میتونه بدرد ما بخوره...البته میدونم مهاجم زیاد داریم اما خوبه دیگه!!!! سلاح مخفی یووه زیاد مورد علاقه کنته نیست اما با اینکه کم بازی کرد از بقیه بازیکنان یووه بیشتر گل زد..فکر میکنم 10تایی زده باشه..متری محصول آکادمی میلانه!!
سن 27
قد:183
تیم های سابق:میلان..کالیاری..یووه
رئیس این همه تعریف از ایتالیا کرده چرا پس بازیکن ایتالیایی نمیگیره.
ماجرای دلپیرو چی شد؟ آرسنال دنبالشو گرفت یا نه؟
کاشکی لااقل بیاد آرسنال...میتونه کمکمون کنه
-------------------------------------------
و در آخر...
ایتالیا قهرمانه...گلادیاتورا نسل ماتادورا رو نابود میکنن
و در آخر...
ایتالیا قهرمانه...گلادیاتورا نسل ماتادورا رو نابود میکنن
آخرین اخبار آرسنال
جزئیات بلاگ
فقط آرسنال
در اینجا فقط منطق حاکم است . منطق ما این است که ما مجازی نیستیم ، ما حقیقتی هستیم انکار ناپذیر چون روح داریم و تاثیرگذاریم ، تاثیرگذار برقلب یکدیگر . خوش آمدید<br>arsentus.blogsky.com تبعیدگاه امپراتور آرسنتوس...
تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۴/۱۱بازدید پست : ۱,۴۹۰ بار
کل بازدید: ۴۹,۸۸۵ بار
این صفحه را به اشتراک بگذارید
بازی بعدی آرسنال
منچستر یونایتد
VS
آرسنال
۱۴۰۳/۲/۲۳ ۱۹:۰۰
بازی قبلی آرسنال
آرسنال
3
-
0
بورنموث
۱۴۰۳/۲/۱۵ ۱۵:۰۰
آخرین بازی در هایبوری با پیراهن سنتی