loading
در حال بررسی درخواست شما
Arsenal

بهترین جواب: روح هایبوری..........


یکشنبه 31 آگوست


ساعت 13:30 به وقت لندن
.
.
.

کلی جست و جو کردم تا این که ونگرو توی هتل نزدیک استادیوم کینگ پاور یافتم
تنهای تنها، چشماشو بسته بود و مثل پیرمردی که زنش او رو تنها گذاشته بود
به صندلی اش تکیه داده بود. داشت به موسیقی معروف هندل گوش میداد، صدای
آهنگ تمام فضای اتاق رو گرفته بود. 2 ساعتو نیم به وقت بازی مونده بود
جلوتر رفتم خواستم بگم که خودشو آماده کنه...که یکدفعه صدای آهنگ کم شد و
ونگر چشماشو باز کرد و گفت: من آمادم نگران نباش. منم با آرامی گفتم: امروز حتما باید ببریم بهترین
فرصته. راستی ترکیبو مشخص کردی؟

-آره یه ساعت پیش به استیو گفتم

-امروز بازم سانچز مهاجمه نوکه

-نه اتفاقا امروز سانوگو بازی میکنه. فکر کنم از نظر فنی برامون بهتر باشه

-راستشو بخوای میخوام یه چیزی بگم...

-فکر کنم بدونم میخوای چی بگی، خب بگو

-فکر نمیکنی گرفتن یه مهاجم شش دانگ میتونه خیلی به دردمون بخوره؟ چلسی با
وجود کاستا رمی رو هم خرید. تازه ژیرو هم مصدوم شده. البته که نمیخوام بگم
سانوگو بده یا هرچیز دیگه ای...

خواستم به حرفام ادامه بدم که ونگر به ساعت رو دیوار که همچون ساعت معروف هایبوری بود نگاه کرد و بعدش گفت: دیر است باید برم بعضی کارها نیمه تموم مونده...

اصلا نمیدونستم داره چی میگه، بهرحال ساعت رو دیوار منو به خودش جذب کرده
بود یه لحظه فکر کردم که تو هایبوری ام و دارم ice man و کینگ هانری و بیگ
تون و... رو میبینم که هر لحظه آدم فکر میکرد که داریم گل میزنیم. چه
خاطرات به یاد ماندنی... به اطرافم نگاه کرم دیدم ونگر رفته و آهنگ رو هم
پشت سر خودش خاموش کرده. منم خیلی زود رفتم. بعد از چن دقیقه به کینگ پاور
رسیدم و تا شروع بازی تو ورزشگاه بودم.


ساعت 16 به وقت لندن
.
.
.

بازی شروع شد. بازی داشت سرعتی دنبال میشد که ما بالاخره گلو زدیم سانچز
دومین گلشو برامون زد. با خودم گفتم باید از این فرصت استفاده کردو تفاضل
گل رو بهتر کنیم اما...اما خیلی طول نکشید که گل مساوی رو خوردیم. نگرانی
زیادی وجود نداشت ظاهرا میتونستیم گل بزنیم هرچند اگه کوشیلنی مصدوم نمیشد
ما اون گلو نمیخوردیم...بهرحال نیمه اول با همون تساوی به پایان رسید. بازم
به نظر میرسید که میتونیم گل بزنیم...


نیمه دوم


ساعت 17 به وقت لندن
.
.
.

نیمه دوم شروع شد در حالی که همه توپچیها انتظار گل داشتند یا شایدم انتظار
یه بازی زیبا از تیمشون. اما نه بازی زیبا نه گل، هیچکدومشونو ندیدیم هرچند
سانوگو و رمسی موقعیت هایی داشتند. حال همه گرفته شده بود. ونگرم اونقدر
سانوگو رو دیر تعویض کرد که همه رو پیش خودش کلافه کرده بود. پیش خودم
گفتم: یعنی باید دوباره برای سهمیه!!! بازی تموم شد:1-1! به هیچی نمیتونستم
فکر کنم جز این که خودمو به ونگر برسونم بهش بگم که فقط یه مهاجم عالی
میتونه مارو برای رسیدن به اهدافمون کمک کنه... بالاخره زود خودمو بهش رسوندم. بدون هیچ سلامی اینو بهش گفتم که به یه مهاجم خوب نیاز داریم. ونگر مثل همیشه
با آرامش در جوابم گفت:سیتی باخت چون یه مهاجم خوب نداشتند اما همه ی ما
میدانیم که سیتی مهاجمان خوبی دارد
!! ونگر همینطور ادامه داد: باید به لستر
اعتبار بدهیم... خلاصه از این حرفا که یاد همه ی مصاحبه هایش بعد هر باختی
تو این چن سال افتادم... بدجوری تو فکر فرو رفتم که یهو دیدم ونگر رفته و
خورشیدم داره کم کم غروب میکنه و طرفدارام یکی یکی که اگه به حرفاشون یواشکی گوش میدادی ونگر رو مورد انتقاد قرار می 
دادند منم پیش خودم به ونگر گفتم: دیوانه!!!... در اسرع وقت به خونه ام که
در شمال لندن بود بازگشتم. بعد از خوردن شام تو اینترنت گشتی زدم به این
امید که تیمم بالاخره مهاجمی رو گرفته باشه یا حداقل در حال گرفتنش باشه!!
یکدفعه تو لب تاپم یه فایل ویدیویی از حرکات تکنیکی ice man و دیدم. اون
کلیپو کامل دیدم. بازی امروزو هم به یاد آوردم، چه تفاوت بزرگی... بهرحال یه
جورایی دلیلشو پیدا کردم. نمیدونستم بیانش کنم یا شایدم واسه بیان کردنش به
بیش از 10 جمله احتیاج داشتم... بالاخره خواستم اون 10 جمله رو بنویسم که
حداقل بتونم بازی امروزو از یاد ببرم غافل از اینکه نمیتونستم ونگر امروزو
از یاد ببرم................................... :


چه روزهایی داشتیم، چه بازیکنایی داشتیم، چه ورزشگاهی داشتیم، چه روح
شادابی داشتیم!!! چه طرفدارایی بودیم!!!آره ما هایبوری رو داشتیم که سکو
هاش چسبیده بود به زمین انگار که زمین جایی برای اوت و کرنر نداشت...یعنی
فقط باید فوتبال بازی میکردی دستی تو کار نبود فقط با پا باید بازی میکردی
ولی آخه
نمیشد فوتبالِ بدونِ دست!!! 2002 به این فکر افتادیم که باید یه
ورزشگاه لوکس داشته باشیم، که بشه بهش بالید، که بشه باهاش درآمد داشت،
ثروتمند شد، فوتبال زیبا بازی کرد، ولی باید منتظر عواقبشم بود، بهتر بگم
باید تاوانشو میدادیم... یعنی باید بتونیم خودمون روی پای خودمون وایسیم و
490 میلیون پوند(!!!) رو از دست رنج خودمون بدیم. البته ما یه رئیس داشتیم که تو
اقتصاد خیلی وارد بود آخه کارشناسی ارشد اقتصادو داشت. اون برامون گفت که
راهکارهایی هم داریم البته باید یه چند سالی کم خرج کنیم. راستش جواب داد
بعد از اینکه 2006 ورزشگاه ساخته شد، این راهکارها به کار گرفته شدند...
یعنی بالاخره ماهم میتونستیم بیشتر رویا پردازی کنیم ولی هنوز یه چیز کم
بود؛ یه کلمه سه حرفی؛جام!!! میدونید آخه آخرین جامی که گرفته بودیم مورخ 21 may
2005 بود. خیلی گذشته بود هر چند ما گاهی وقتا خیلی بهش نزدیک بودیم مثل
2008 و 2011 و ....

البته  برای جام گرفتن باید بازیکنایی با سطح بالا رو تو ترکیب
می داشتیم هرچند که ما این فاکتورو به خوبی داشتیم،واسه همین ما بازیکنای
خیلی حیرت انگیزی داشتیم مثل: فابرگاس، نصری، آدبایور، ادواردو، ولا،
گالاس، توره، ون پرسی، هلب، فلامینی، آرشاوین و خیلی های دیگه ولی هم چنان پولی به
اون صورت نداشتیم، بازیکنام یکی یکی یا رفتند یا مصدوم شدند و دیگر
نتوانستندادامه دهند. اونایی هم که رفتن تو تیم های دیگه جام گرفتند و ما بی جام ماندیم.
کینگ هانری هم که خیلی زود رفت و آرشاوینم که نتونست همراهمون جامی
بیاره... با این بازیکنام گاهی وختا به جام گرفتن امیدوار میشدیم، ولی خوش
شانس نبودیم؛ اون از بازی 2008 با اورتون نحس، اون از داور بازی رفت لیگ
قهرمانان با لیورپول و اونم از بازی فینال اتحادیه با بیرمنگام در سال
2011. ولی یکی موند یکی که تو سختی ها باهامون بود تیمو ول نکرد بخاطر جام
نگرفتن
، اون بود که باور داشت میتونه با آرسنال به قله های موفقیت دست پیدا
کنه بازم غافل از اینکه هر چه به قله برسی احتمال اینکه بیفتی بیشتره. آره
اون ونگره. اون بود که فابرگاسو خاص کرد، فان پرسی رو، هانری رو، بیگ تون رو،
و... و صد البته ما رو. با اون بود که ما عشق واقعی به نام آرسنالو باهاش
تجربه کردیم، اون بود که مارو ول نکرد اون بود که میخواست ارسنال بزرگتر رو
بسازه، آره اون بود.... اما یه مشکل وجود داشت کی باید جام بیاریم؟ میدونید جام
گرفتنه که به شما لقب بزرگ بودنو میده اگه اون نمیتونه جام بیاره پس بهتره
که بره!

این عقیده ی خیلی از توپچی هاست. شایدم راس بگن سختِ تحملِ یه 6-0 و 8-2
دیگه... ولی یه چیزو فراموش کردید: ساعت هایبوری... بهتر بگم: روح هایبوری...
حالا میدونم چرا ونگر ساعت اتاق هتل رو که شبیه ساعت هایبوری بود نگاه کرد.
اون طرفدار چلسی راس میگفت ما نمیتونیم جام بیاریم چون روحمون رو تو
هایبوری جا گذاشتیم
. اون جا بود که ما میتونستیم جواب 6-0 ها و 8-2 ها رو بدیم
چون که اصلا چنین احتمالاتی رو هیچکی نمیداد. راستش رو بخواید به نظرم
بذارید بگن ما 6تا خوردیم، 8تاخوردیم ولی سخت ترین لیگ دنیا رو بدون شکست
قهرمان شدیم و اونا نتونستند، بازم بذارید بگن ما 6تا خوردیم 8تا خوردیم ولی
ما کینگ رو داشتیم که سومین گلزن برتر تاریخ انگلیسه، بازم بذارید بگن ولی
ما ice man و داشتیم که تکنیکش ناب بود، بازم بذارید بگن ولی ما خودمون با پای
خودمون اشبورتونو ساختیم... فقط باید بگم همه ی اینها تو هایبوری بود. میشه
بازم روح هایبوری رو داشت؟ حیف که ورزشگاه هایبوری هم نمونده مگر نه
برمیگشتیم اونجا و اون روح رو دوباره میدمیدیم تو خودمون. ولی عجله نکنید
یه راه دیگه ام هست. فقط یه نفر میتونه اون روح رو از نو بسازه یکی که
همتون میشناسینش، همتون تو ته دلتون دوسش دارید، پیرمردی که سالهاست تو
توپخانه کار میکنه و مدتیه که باروتاش خیس شدن و کارایی لازمو ندارن...آره
درست حدس زدید: همین آرسن ونگر خودمون!


1 دسامبر ساعت 6 بامداد به وقت لندن
.
.
.

اینا رو بالاخره نوشتم دیدید که ده جمله کافی نبود وقتی به آسمان نگاه کردم دیدم
تازه خورشید میخواست طلوع کنه. با خودم گفتم قبلا میگفتیم in ARSENE we
trust بعدش میگفتیم: in ARSENE we always trust

حالا به نظرم لازمه که این بار این جمله رو بگیم: IN ARSENE WE AGAIN TRUST
ولی خب برای چی؟ برای وفاداریی که به ما نشون داد برای همه چی...برای این که بهش بگیم دیوونه و بعدش تحسینش کنیم!!! بعدش رفتمو تو
اینترنت این کلیپ رو پیدا کردم از آدل آشر(اگه درست تلفظش کرده باشم ADEL
ACHOUR) که فوق العاده زیبا بود در مورد 8 سالیه که آرسنال جام نگرفته...

ساعت 11 به کمپ تمرینیه خودمون تو شمال لندن رفتم. ونگر رو بازم تنها دیدم
که روی صندلی نشسته بود و چشماشو بسته بود و ساعت شبیه به ساعت دیروز رو هم
دیدم. کل اتاق مثل دیروز بود دقیقا مثل دیروز! با این تفاوت که ونگر این بار آهنگ زیبای ETERNITY
AND A DAY رو گوش میداد
!

خوب توپچیهای گل سلام! اون بالا خودمو زیاد معرفی نکردم چون میخواستم بیشتر تمرکزا روی متن پست باشه! راستش یه سال و خردیه که(بعد از اون که وضع اینترنتم خوب شد) تو سایت عضوم. خوشحالم که در جمع شما توپچیها هستم. امیدوارم که فضای سایت مثل همیشه فضای دوستی باشه. از نقاب و بقیه ی دوستان هم تشکر میکنم. بنظرم انتقادات همیشه لازمه مطمئنا درک مارو گسترش میده. خب برگردیم به پست! این دست نوشته رو بعد بازی با لستر نوشتم اونجاییکه حال همه گرفته شد و میزان انتقاداتم زیاد. ابتدا تو سایت طرفداری گذاشتمش خواستم ببینم بازتاب توپچی ها چگونه خواهد بود وبعدش ویرایشش کنم و اینجا قرارش بدم! اول از همه امیدوارم که متن رو کامل و بادقت و حوصله خونده باشید. از همتون بابت کم و کاستی های اولین پستم معذرت میخوام. به بزرگی خودتون ببخشید. اگه انتقاداتی هم هست ممنون میشم که اونارو مطرح کنید. خیلیهاتون از بازی که
کردیم ناراحت بودید ودر کل امیدتون نسبت به تیم کمرنگ شد ولی ما فقط چهار
امتیاز با صدر فاصله داریم. ضمنا تازگیها یه چیزایی کشف شدن که بهش میگن هوشیاری جمعی! به تیم ایمان داشته باشید بازیکنای حیرت انگیزی داریم و مطمئن باشید که میبریم. بعدشم من منظورم
از این دست نوشته یه نوع اسطوره سازی یا بت سازی از ونگر نیست نمیگم نباید
انتقاد نکنید. حالا شایدم بعضیهاتون گیر بدید بگید چقدر احساساتی! ولی من برام
مهم نیست که چی میگید! چون اگه بحث منطق صرف باشه که بعضی از دوستان میگن خب همه بیاید بریم بشیم طرفدار رئال مادرید!

شاید خیلی از شماهام این کلیپ رو داشته باشید منظورم کلیپ آدل آشر ولی این یکی نسخه ی کاملشه! اینم لینک در خدمتتون:https://www.youtube.com/user/ach1094 البته باید از فیلتر شکن استفاده کنید.

در آخرم باید بگم مخلص همه ی توپچیها ببخشید اگه کم و کسری وجود داشت به
بزرگی خودتون ببخشید باور کنید خیلی چیزا میتونستم بنویسم ولی وقت کافی
نداشتم.

با تشکر

آخرین اخبار آرسنال

جزئیات بلاگ

آرسنال=آرسن

چیز جالبی در مورد من وجود نداره! من هم بین این همه انسان مثل خیلی ها آرسنالی شدم. امیدوارم خوشی ها و ناراحتی تیممان را با هم تجربه کنیم.

تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۶/۱۴
بازدید پست : ۲,۴۹۵ بار
کل بازدید: ۲۴,۶۷۶ بار
این صفحه را به اشتراک بگذارید
بازی بعدی آرسنال
آرسنال
آرسنال
VS
اورتون
اورتون
لیگ برتر - استادیوم امارات
۱۴۰۳/۲/۳۰ ۱۸:۳۰
بازی قبلی آرسنال
منچستر یونایتد
منچستر یونایتد
0 - 1
آرسنال
آرسنال
لیگ برتر - اولدترافورد
۱۴۰۳/۲/۲۳ ۱۹:۰۰